Logo

آیا فرستاده باید از هر چیزی ک روی زمین اتفاق میفته خبر داشته باشه ؟


مسیحی: اگر احمد الحسن جزو فرستادگان الهی هست آیا میدونه امروز ناهار چی خوردم یا چند ساعت خوابیدم؟! باید بدونه !!
.
یمانی: شما باید دلیل قطعی بیارید که فرستادۂ خدا باید همه چیز رو بدونه که چنین دلیلی وجود نداره؛ در همین رابطه مثال هایی از کتاب مقدس میارم، امیدوارم عمیقا در اون تدبر کنید:
.
مثال اول | از تورات: در ارتباط با موسی می خونیم: (و چون موسی از کوه سینا بزیر می آمد، و دو لوح سنگی در دست موسی بود، هنگامی که از کوه بزیر می آمد، واقع شد که موسی ندانست که به سبب گفتگوی با او پوست چهره وی می درخشید.)(خروج ۳۴: ۲۹) |*****| به این عبارت دقت کنید: (موسی ندانست)؛ پس بر طبق این آیه، فرستادۂ خدا ممکنه نسبت به قضیه ای آگاه نباشه و این اثبات میکنه که فرستادگان نورِ مطلق نیستند و در حقیقت نوری که در اون جهل و ظلمتی نیست، فقط خدا هست که نسبت به هر چیزی آگاهی داره.
.
مثال دوم | از انجیل: در ارتباط با عیسی در انجیل مَرقُس، فصلِ ۹، آیاتِ ۱۷ تا ۲۲ میخونیم: (۱۷ یکی از آن میان در جواب گفت: «ای استاد، پسر خود را نزد تو آوردم که روحی گنگ دارد،  ۱۸ و هر جا که او را بگیرد می‌اندازدش، چنانچه کف برآورده، دندانها بهم می‌ساید و خشک می‌گردد. پس شاگردان تو را گفتم که او را بیرون کنند، نتوانستند.»  ۱۹ او ایشان را جواب داده، گفت: «ای فرقه بی ایمان تا کی با شما باشم و تا چه حد متحمل شما شوم! او را نزد من آورید.»  ۲۰ پس او را نزد وی آوردند. چون او را دید، فورا آن روح او را مصروع کرد تا بر زمین افتاده، کف برآورد و غلطان شد.  ۲۱ پس از پدر وی پرسید: «چند وقت است که او را این حالت است؟» گفت: «از طفولیت. ۲۲ و بارها او را در آتش و در آب انداخت تا او را هلاک کند. حال اگر می‌توانی بر ما ترحم کرده، ما را مدد فرما.») |*****| آیۀ ۲۱ نشون میده که عیسی نمیدونست و از پدرِ اون پسر سؤال کرد؛ پس بر هر چیزی علم و آگاهی نداشت |*****| در اینجا شاهدی دیگر ارائه میکنم که نشون میده عیسی نور مطلق نبود: (ولی از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچکس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم.)(مرقس ۱۳: ۳۲) |*****| پس بر طبق عهد جدید مشخص شد که نور مطلق که بر هر چیزی دانش داره، پدر هست.

مثال سوم | عهد قدیم: (۱۷ پس آن زن حامله شده، در آن وقت موافق زمان حیات به موجب کلامی که اَلِیشَع به او گفته بود، پسری زایید. ۱۸ و چون آن پسر بزرگ شد روزی اتفاق افتاد که نزد پدر خود نزد دروگران رفت. ۱۹ و به پدرش گفت: «آه سر من! آه سر من!» و او به خادم خود گفت: «وی را نزد مادرش ببر.» ۲۰ پس او را برداشته، نزد مادرش برد و او به زانوهایش تا ظهر نشست و مرد. ۲۱ پس مادرش بالا رفته، او را بر بستر مرد خدا خوابانید و در را بر او بسته، بیرون رفت. ۲۲ و شوهر خود را آواز داده، گفت: «تمنّا اینکه یکی از جوانان و الاغی از الاغها بفرستی تا نزد مرد خدا بشتابم و برگردم.» ۲۳ او گفت: «امروز چرا نزد او بروی، نه غُرّۂ ماه و نه سَبَّت است.» گفت: «سلامتی است.» ۲۴ پس الاغ را آراسته، به خادم خود گفت: «بران و برو و تا تو را نگویم در راندن کوتاهی منما.» ۲۵ پس رفته، نزد مرد خدا به کوه کرْمَل رسید. و چون مرد خدا او را از دور دید، به خادم خود جِیحَزی گفت: «که اینک زن شونمی می‌آید. ۲۶ پس حال به استقبال وی بشتاب و وی را بگو: آیا تو را سلامتی است و آیا شوهرت سالم و پسرت سالم است؟» او گفت: «سلامتی است.» ۲۷ و چون نزد مرد خدا به کوه رسید، به پایهایش چسبید. و جِیحَزی نزدیک آمد تا او را دور کند اما مرد خدا گفت: «او را واگذار زیرا که جانش در وی تلخ است و خداوند این را از من مخفی داشته، مرا خبر نداده است.»)(۲ پادشاهان ۴: ۱۷- ۲۷) |*****| عدمِ دانشِ الیشع نبی به اتفاقی که رخ داد قرینه ای دیگر محسوب میشه و نکته ای مهم در سخن ایشون نمایان هست: "خداوند این را از من مخفی داشته، مرا خبر نداده است".
.
در نتیجه مشخص شد که این نوع درخواست ها صحیح نیست چون همونطور که مشخص شد، دانش به این امور با خواست خدا انجام می گیره پس اگر خواست خدا اینگونه نباشه می خواهید چکار کنید، فرستادۂ خدا رو رد کنید؟؟ در حالی که قانونی ثابت وجود داره که فرستادگان با اون میان یعنی *«نص»، *«علم و حکمت» و * «دعوت به حاکمیت خدا هست» که بر طبق کتاب مقدس فرستادگان از این طریق شناخته میشن؛ و احمد الحسن با این قانون اومده و حقانیتش از این طریق اثبات میشه. |*****| همچنین توصیه میکنم کتاب «کرامات و غیبیات» رو مطالعه کنید.
.