Logo

جواب منیر 5 پرسش 518: آیا مهدی عالم‌ترینِ مردم به علوم فقهی و قرآن است.

«آیا مهدی داناترین مردم به علوم فقه و قرآن خواهد بود یا او رهبر مسلمانان است؟» به نظر من این چیزی است که ما به آن نیاز داریم؛ مرجع شیعی غیر سنی؛ به عبارت دیگر برخی مراجع بر خطایند و برخی درستکار و این صحیح نیست. دلیل آن هم ساده است زیرا این اختلاف، اختلاف در شیوه و روش است و نه اختلاف در عقاید.
همه‌ی ما نماز می‌خوانیم و روزه می‌گیریم و هر کس بیافزاید پاداش می‌گیرد، و کسی از علما را نمی‌شناسیم که در این اختلاف داشته باشد. این سخن که مهدی تنها مرجع یگانه یا فقیهی خواهد بود که قرآن و آنچه از آن پوشیده مانده است را برای ما تفسیر خواهد کرد و حجت بر مردم خواهد بود، سخنی غیر باطل است. ما به رهبر نیاز داریم.... نه چیز دیگر.

این سخن که داناترین مردم شایسته‌ترین آنها به خلافت است، درست نمی‌باشد و این گفتار که امام یا مهدی، عالِم است و با عِلم خود حکم خواهد راند نادرست است... به این دلیل که اجداد پیش از او نتوانستند قرآن را تفسیر کنند.

از یکی از برادران مجتهد شنیده‌ایم که گفته‌اند به این عده الهام می‌شود یا آنها را محدثین می‌نامد.... صوفیه هم اجتهاداتی دارند. ابن خلدون می‌گوید فرق بین ساحر یا منجّم، و صالح این است که دومی، برکتی از آسمان اعطا می‌کند ولی منجم یا ساحر آن را از آسمان سرقت می‌کند.... و در هر دو حالت، هیچ ارزشی ندارد. شیاطین هم اخبار را می‌دزدیدند و این دلیل نمی‌شود که ورای این کیهان، قدرت و نیرویی وجود دارد.... و خداوند فوق بندگان است.

مذاهب دینی و ادیان با یکدیگر دچار اختلاف شده‌اند و متأسفانه این اختلاف نه به قصد نزدیک شدن به خدا بلکه به جهت دنیا طلبی بوده است. مردم آیت الکرسی و معوذتین (سوره‌های ناس و فلق) و دعاهایی می‌خوانند و برای امور دنیوی که ارزشی ندارد به قبور صالحین تقرب می‌جویند. وقتی خداوند ایوب(ع) را مبتلا کرد، ایوب از خداوند نخواست که عذاب را از او بردارد.... و هنگامی که ابراهیم را به گودال انداختند تا بسوزانند، ابراهیم از ملائکه‌ای که بر او عرضه شدند کمک نخواست، و هنگامی که مردم مکه به محمد(ص) گفتند کوه صفا را برای ما به طلا تبدیل کن و ما به تو ایمان می‌آوریم، جبرئیل نزد او آمد و گفت اگر بخواهی آن را به طلا مبدل کنم، چنین می‌کنم ولی آن حضرت نپذیرفت.

تفاوت میان دین اسلام و دین یهود این است که اسلام مورد حمایت و پشتیبانی ملائکه می‌باشد؛ لذا ما در مجالس خود عکس آویزان نمی‌کنیم، ولی دین یهود و معجزات آن، مورد حمایت جن و شیاطین بوده است و سلیمان را مملکتی بود به قدرت جن و به امر خداوند. هدف آن بود که همه‌ی ما قدرت جن و شیاطین را بشناسیم، سپس قدرت ملائکه را نیز بشناسیم و بدانیم که خداوند از آنها قدرتمندتر است؛ ولی این جن و شیاطین که بیشترشان کافر بودند و بسیاری از آنها بر دین موسی، وقتی ملائکه را دیدند که محمد(ص) را یاری می‌رسانند فرار کردند و بازنگشتند.

ایمان به خداوند و یکتاپرستی او و ترک امور دنیا و دعا نکردن برای خواسته‌های دنیوی، انسان را از خدا دور می‌سازد. خداوند چه آن گروه و چه این گروه را عطا می‌بخشد و عطای پروردگارت از کسی بازداشته نیست. برترین دعا، طلب رضایت خدا است و قبیح‌ترین آن، طلب دنیا. خدا مرگ و زندگی را آفرید تا ما را بیازماید که کدام یک از ما نیکوکارتر است.

جن و انس به امتحان و فتنه دچار گشته‌اند، زیرا می‌خواهند برترین بشر را برگزینند، هیچ عربی را بر عجمی برتری نیست و نه هیچ انسی و نه هیچ جنی، بلکه این خواست و مشیت خداوند است که به هر که بخواهد عطا می‌کند. توحید و یکتاپرستی، ستون دین و نماز، عبادت است و کسی که برای دنیایش نماز بخواند، بنده‌ی دنیایش است.... خدا چیزی را که از آنِ مردمی است دگرگون نکند تا آن مردم خود، دگرگون شوند.

بر صوفیه گناهی نیست؛ ولی صوفیه، دنیوی است و برکت آن، دزیده شدن از آسمان می‌باشد.... صوفیان افتخار می‌کنند که علمایشان بر روی آب راه می‌روند، ولی چه فایده؟

سؤال من این است: در رسالت تو، توحید خدا کجا قرار دارد؟ آنچه شما انجام می‌دهی، اثبات خودت است. موسی نیز چنین چیزی گفت که من داناترینِ مردم هستم، خدا خضر(ع) را برای او ظاهر کرد در حالی که خضر، داناترین فرد بر روی زمین نبود و خودش به این مطلب تصریح نمود و گفت من این کار را با عِلم خودم انجام ندادم. علم داشتن به چیزی، هدف غایی نیست.... و هدف از آن، شناخت خداوند می‌باشد.... و ایمان داشتن به آن و سعادت، با علم حاصل نمی‌شود بلکه سعادت با شناخت حقیقت به دست می‌آید، و هر کس به آن نزدیک شود خداوند او را مبتلا می‌سازد و از آن دورش می‌کند و او را به امتحان و فتنه‌ای می‌اندازد.... و جز اندک اندر اندکی از آن سربلند بیرون نمی‌‌آیند....

و رستگاری، امری است عظیم؛ یعنی خداوند دست او می‌شود که با آن برمی‌گیرد و گوش او و چشم او می‌شود و هر چه از خدا طلب کند به او عطا می‌فرماید.... و به عبارت دیگر خدا او را پذیرا می‌شود.

سؤال دوم من: به توحید مرتبط نمی‌باشد.... اگر به آن پاسخ بدهی، تو صاحب رسالت هستی. وقتی خدا جان‌ها را به هنگام خوابیدنشان می‌گیرد و ارواح‌شان را قبض می‌کند، چه چیزی در بدن باقی می‌ماند؟ امر روح از جانب خداوند است ولی من درباره‌ی بدن از تو سؤال می‌کنم. فرق بین مرده و خفته چیست در حالی که هر دو بدون روح هستند. پس چطور است که اولی زنده می‌ماند و دومی به قدرت الهی می‌میرد؟

عبدالله آل حقیل - عربستان سعودی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.

1- امام مهدی(ع) امام و رهبر تمام اهل زمین است، و امام و رهبر الزاماً باید داناترین مردم به قرآن، عقاید، فقه، سیاست‌گزاری سرزمین‌ها و بندگان باشد.... نمی‌توان امامت و عالم‌ترین بودن را از هم جدا کرد. هر چه انسان در حرفه‌ای داناتر باشد، امید اینکه در حرفه‌اش موفّق‌تر باشد بیشتر است. شما وقتی می‌خواهی برای خانواده‌ات خانه‌ای بسازی که سرپناه آنها در ادامه‌ی حیاتشان باشد، بسیار تأکید داری بنّاهایی را که به نظرت ماهرترین هستند انتخاب کنی و من گمان نمی‌کنم اگر شما افراد ناشی را انتخاب کنی، قادر باشی حکمت کارت را حتی به کودک خردسالت بقبولانی؛ چرا که با انتخاب افراد ناشی و زیاد شدن خشت‌های گلی، به علت نبودن بنّای ماهر، خانه فرو می‌ریزد.

این در خصوص یک خانه‌ی کوچک است، پس وضعیت برای مملکت خدای متعال چگونه خواهد بود؛ اگر عالم‌ترین خلقش را کنار بگذارد و آن را به پادشاهی نادان بسپارد، حکمتش چه خواهد بود؟!

خداوند متعال می‌فرماید:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

«.... قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» ()

(.... بگو: آيا آنهايی که می‌دانند با آنهايی که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذيرند).

و نیز می‌فرماید:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

«.... أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» ()

(آيا آن که به حق راه می‌نمايد به متابعت سزاوارتر است يا آن که به حق راه نمی‌نمايد و خود نيز نيازمند هدايت است؟ شما را چه می‌شود؟ چگونه حکم می‌کنيد؟).

اما این سخن شما که گفته‌ای اجداد امام مهدی(ع) قرآن را تفسیر نکرده‌اند، از عجیب‌ترین عجایب است. چطور این کار را انجام نداده‌اند و حال آنکه آنها هم‌سنگ قرآن، ترجمان آن و یکی از ثقلینی هستند که پیامبر خدا(ص) برای هدایت امت به جانشینی گذاشت. شما به عنوان مثال به کتاب‌های «برهان در تفسیر قرآن»، «تفسیر قمی» و غیره مراجعه نما. در این کتاب‌ها تعداد زیادی از روایات اهل البیت(ع) در تفسیر قرآن را می‌بینی که با وجود کوتاهی عمرشان و ظلمی که در معرض آن قرار داشته‌اند و ظلم‌هایی که از ناحیه‌ی طاغوت‌ها به آنها رسیده است و جنگ‌هایشان و جنگ‌های پیروانشان در هر زمان و مکان، بیان داشته‌‌اند. امام مهدی(ع) کسی است که تفسیر و تأویل قرآن را پایان می‌دهد و آن را بر دنیای واقع جاری تطبیق می‌دهد، همان گونه که حضرت محمد(ص) و اهل بیتش(ع) به این مطلب بشارت داده‌اند.

2- سید احمد الحسن در کتاب متشابهات ج 3 سؤال شماره‌ی 119 به یکی از سؤالات مربوط به پرسش شما پاسخ داده است:

آیا روح دارای دو نوع قابلیت است و بر دو گونه می‌باشد به این صورت که یک گونه‌ی آن به هنگام خواب یا به هنگام نماز مؤمن در بدن باقی می‌ماند، و نوع دوم در آسمان است؟

جواب سید احمد الحسن به این شرح می‌باشد: «روح مانند خورشید است. هنگامی که به آسمان صعود کند یا خداوند در خواب آن را قبض کند، پرتویی از آن متصل به بدن می‌ماند تا آن را تدبیر نماید». پایان.

و از آن درمی‌یابیم که روح به هنگام خواب به طور کامل از بدن جدا نمی‌شود، ولی به هنگام مرگ به طور کامل جدا می‌شود و انسان به صورت جسدی خشک و مرده بر جای می‌ماند.
خداوند شما را به شناخت حق و یاری دادن و ثبات بر آن، توفیق عطا فرماید.
هیأت علمی انصار امام مهدی (خداوند در زمین تمکینش دهد)

محرم الحرام 1431 هـ .ق

شیخ ناظم عقیلی