Logo

خداوند متعال بر اساس حکمت خود، قانونی برای شناخت خلفاء وحجت های خودش در زمین قرار داده است واین قانون الهی از زمان اولین حجت الهی در زمین آدم ع مشخص شده است وتا زمان آخرین حجت الهی در زمین مهدی دوازدهم ع ادامه دارد

بسم الله الرحمن الرحیم


وَصِیَّتِ ظاهِره و کِتابِ مَختوم 

خداوند متعال بر اساس حکمت خود، قانونی برای شناخت خلفاء وحجت های خودش در زمین قرار داده است واین قانون الهی از زمان اولین حجت الهی در زمین -آدم ع- مشخص شده است وتا زمان آخرین حجت الهی در زمین -مهدی دوازدهم ع- ادامه دارد.
 این قانون از سه قسمت اصلی ومهم تشکیل می شود که عبارتند از: 
معرفی ونص خداوند نسبت به حجت وخلیفه الهی
علم ودانشی که مخصوص خلفای الهی است.
دعوت به حاکمیت خداوند که توسط حاکم منصوب شده از سوی خداوند انجام می شود.
در مورد 12 امام ع و12 مهدیین ع این معرفی هم از طریق رسول الله ص در وصیت شب وفات ایشان انجام شده است و هم توسط امام قبلی به امام بعدی وصیت شده است وهر کدام از این وصیت ها به تنهایی کفایت می کند؛ به این خاطر که مُؤیِّد یکدیگر هستند وبا یکدیگر مخالفت ندارند. 

علاوه بر این در روایات معصومین ع به دو مسئله دیگر نیز اشاره شده است که مورد تأمل است:

وصیت ظاهره و آشکار
کتاب وصحیفه مختوم(مُهر شده) وپنهان 
با بررسی روایات طاهرین ع که وصیت ظاهره وصیتی می باشد که برای مردم است و معصومین ع این وصیت را برای مردم بیان می کردند تا حجت وخلیفه بعدی را بشناسند ومردم باید تلاش کنند از این وصیت ظاهره آگاهی پیداکنند ووظیفه معصوم ع فقط بیان این وصیت برای عده ای است و لازم نیست این وصیت را برای همه مردم بیان کنند وعده ای که از این وصیت آگاهی ندارند، بایدبا تلاش خودشان از این وصیت آگاهی پیداکند تا حجت بعدی را بشناسند. حتی اهل بیت ع این وصت ظاهر وآشکار را در شرایط سخت وحتی جنگ بیان می کردند وآن را به فرد مورد اعتمادی می دادند تا این وصیت ظاهر وآشکار از بین نرود. در روایات نیز وصیت ظاهر وآشکار به عنوان نشانه حجت الهی معرفی شده است: 
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قِيلَ لَهُ بِأَيِّ شَيْ‏ءٍ يُعْرَفُ الْإِمَامُ قَالَ: "بِالْوَصِيَّةِ الظَّاهِرَةِ وَ بِالْفَضْلِ إِنَّ الْإِمَامَ لَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَطْعُنَ عَلَيْهِ فِي فَمٍ وَ لَا بَطْنٍ وَ لَا فَرْجٍ فَيُقَالَ كَذَّابٌ وَ يَأْكُلُ أَمْوَالَ النَّاسِ وَ مَا أَشْبَهَ هَذَا." الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏1 ؛ ص284 
حفص بن بختری می گوید: به امام صادق ع عرض شد: امام با چه چیزی شناخته می شود؟ ایشان فرمود: "با وصیت ظاهر( وآشکار) وبا فضیلت داشتن. فردی نمی تواند در دهان ودر شکم ودر دامن به امام طعنه بزند وبگوید: دروغ گوست واموال مردم را می خورد ومطالبی شبیه به آن."

بنابراین وصیت ومعرفی حجت الهی که توسط حجت قبلی(رسول الله ص یا امام قبلی) باید ظاهر وآشکار باشد ومردم از آن آگاه باشند. در روایات دیگر نیز اشاره شده است که مثلاً رسول الله ص به امیرالمومنین ع وصیت ظاهره وآشکار نموده است. به این معنا که وصیت آشکار به ایشان نموده است ونه وصیت پنهان که فقط مخصوص ایشان باشد.
و مَا رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِينَ ع‏: ... وَصَّى رَسُولُ اللَّهِ ص أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي الْوَصِيَّةِ الظَّاهِرَةِ إِلَيْهِ فَقَالَ فِيهَا وَ عَلَيْكَ يَا عَلِيُّ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ وَ عَلَيْكَ يَا عَلِيُّ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ وَ عَلَيْكَ يَا عَلِيُّ بِصَلَاةِ اللَّيْل‏" المقنعة ؛ ص119
روایتی که از صادقین ع (امام باقر وصادق) نقل شده است: "... رسول الله ص به امیرالمومنین در وصیت ظاهره وآشکار فرمود: "ای علی، بر تو باد به نماز شب. ای علی، بر تو باد به نماز شب. ای علی، بر تو باد به نماز شب."
ظاهره وآشکارا بودن وصیت با بودن چند نفر فرد انجام می پذیرد ومعمولاً معصومین ع هنگام وصیت خود به حجت بعدی، چند نفر را به عنوان شاهد قرار می دادند تا آنان این مسئله را در صورت نیاز به دیگران بگویند وظاهره وآشکار بودن وصیت انجام بپذیرد. معصومین ع نیز در هنگا وفات خود وصیت ظاهره وآشکار انجام می دادند وشاهدینی بر این مسئله قرار می دادند والان مجال ذکر مصادیق این مسئله نیست. خداوند متعال نیز در آیه 106 سوره مائده به این مسئله اشاره می کند:
"يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا شَهادَةُ بَيْنِكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حينَ الْوَصِيَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصابَتْكُمْ مُصيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ فَيُقْسِمانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَري بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى‏ وَ لا نَكْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمين‏" مائده 106

"اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، هنگامى كه يكى از شما را (نشانه‏هاى) مرگ دررسيد، بايد از ميان خود دو عادل را در موقع وصيّت، به شهادت ميان خود فرا خوانيد؛ يا اگر در سفر بوديد و مصيبت مرگ، شما را فرا رسيد، دو تن از غيرخود را (به شهادت بطلبيد). و اگر (در صداقت آنان) شكّ كرديد، پس از نماز، آن دو را نگاه مى‏داريد؛ پس به خدا سوگند ياد مى‏كنند كه ما اين (حقّ‏) را به هيچ قيمتى نمى‏فروشيم هر چند (پاى) خويشاوند (در كار) باشد، و شهادت الهى را كتمان نمى‏كنيم، كه (اگر كتمان حقّ كنيم) در اين صورت از گناهكاران خواهيم بود"

در نتیجه در شب وفات که وصیت کردن واجب است، گرفتن شاهدین نیز حتمی است ومعصومین ع نیز برای ظاهره وآشکار بودن وصیت این کار را انجام می دادند تا این وصیت به گوش دیگران نیز برسد.
معرفی ونص الهی که توسط حجت الهی به مردم بیان می شود، یکی از راه های شناخت حجت های الهی است. برای معرفی کردن این حجت الهی این وصیت ظاهره وآشکار انجام می شود تا به گوش دیگران برسد واز آن آگاه شوند. اهل بیت ع آشکار وظاهره بودن وصیت را توضیح دادند ومصداق آن را مشخص کردند. به عنوان مثال در روایت ذیل امام صادق ع در ضمن راه های شناخت حجت الهی، وصیت ظاهره وآشکار را بیان می کند:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ يَزِيدَ شَعِرٍ  عَنْ هَارُونَ بْنِ حَمْزَةَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْمُتَوَثِّبُ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ الْمُدَّعِي لَهُ مَا الْحُجَّةُ عَلَيْهِ قَالَ: " يُسْأَلُ عَنِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ‏  قَالَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ ثَلَاثَةٌ مِنَ الْحُجَّةِ لَمْ تَجْتَمِعْ فِي أَحَدٍ إِلَّا كَانَ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ أَنْ يَكُونَ أَوْلَى النَّاسِ بِمَنْ كَانَ قَبْلَهُ وَ يَكُونَ عِنْدَهُ السِّلَاحُ وَ يَكُونَ صَاحِبَ الْوَصِيَّةِ الظَّاهِرَةِ الَّتِي إِذَا قَدِمْتَ الْمَدِينَةَ سَأَلْتَ عَنْهَا الْعَامَّةَ وَ الصِّبْيَانَ إِلَى مَنْ أَوْصَى فُلَانٌ فَيَقُولُونَ إِلَى فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ." الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏1 ؛ ص284
عبدالاعلی می گوید: به امام صادق ع عرض کردم: فردی که بر این اَمر( امامت) مُستولی می شود و مدعی آن است، دلیلش چیست؟ ایشان فرمود: "از حلال وحرام از او پرسیده می شود. راوی می گوید: سپس ایشان به من روکردند وفرمودند: سه مسئله است که در فردی جمع نمی شود، مگر اینکه او صاحب الامر است. اینکه سزاوارترین فرد به شخص قبلی خود باشد ونزد او سلاح باشد و صاحب وصیت ظاهره(و آشکار) باشد که(اگر فردی) به شهر(امام) برسد و از عموم مردم وکودکان سوال کند که امام به چه فردی وصیت کرد؟ بگویند: به فلانی فرزند فلانی."

در تصدیق عنوان ظاهر وآشکار بودن وصیت بودن چند نفر نیز کافی است ونیاز نیست که همه مردم در هنگام وصیت از این مسئله آگاه شوند. همان طور که در هنگام وصیت رسول الله ص واهل بیت ع تعداد خاصی حضور داشتند وشاهد این مسئله بودند تا این وصیت ظاهره وآشکار باشد. 
علاوه بر این هنگام وفات وبعد از مرگ حجت الهی، بر مردمی که در شهر امام زندگی می کنند، واجب است که حجت بعدی را بشناسند وبر مردمی که در شهرهای دیگر(شهر غیر امام) می باشند، واجب است که به شهر امام کوچ کنند تا از حجت بعدی آگاه شوند واین مسئله با کوچ عده خاصی نیز انجام پذیر می باشد. امام صادق ع در این مورد این گونه توضیح می دهد:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَصْلَحَكَ اللَّهُ بَلَغَنَا شَكْوَاكَ وَ أَشْفَقْنَا فَلَوْ أَعْلَمْتَنَا أَوْ عَلَّمْتَنَا مَنْ قَالَ إِنَّ عَلِيّاً ع كَانَ عَالِماً وَ الْعِلْمُ يُتَوَارَثُ فَلَا يَهْلِكُ عَالِمٌ إِلَّا بَقِيَ مِنْ بَعْدِهِ مَنْ يَعْلَمُ مِثْلَ عِلْمِهِ أَوْ مَا شَاءَ اللَّهُ قُلْتُ أَ فَيَسَعُ النَّاسَ إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ أَلَّا يَعْرِفُوا الَّذِي بَعْدَهُ فَقَالَ أَمَّا أَهْلُ هَذِهِ الْبَلْدَةِ فَلَا يَعْنِي الْمَدِينَةَ وَ أَمَّا غَيْرُهَا مِنَ الْبُلْدَانِ فَبِقَدْرِ مَسِيرِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ‏ وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ‏ قَالَ قُلْتُ أَ رَأَيْتَ مَنْ مَاتَ فِي ذَلِكَ فَقَالَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ خَرَجَ‏ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ‏ قَالَ قُلْتُ فَإِذَا قَدِمُوا بِأَيِّ شَيْ‏ءٍ يَعْرِفُونَ صَاحِبَهُمْ قَالَ يُعْطَى السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ وَ الْهَيْبَةَ." الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏1 ؛ ص379

محمد بن مسلم گويد: به امام صادق ع عرض كردم: اصلحك الله خبر بيمارى شما به ما رسيد و ما را نگران كرد، اى كاش ما را آگاه مي ساختى (يا فرمود به ما مى‏آموختى) وصى شما كيست؟ فرمود: "همانا على (بن ابى طالب) ع عالم (امام) بود و علم به ارث مي رسد، و هيچ عالمى نمی رود، جز اينكه پس از وى كسى باشد كه مانند علم او يا آنچه خدا خواهد (كمتر يا زيادتر) بداند، عرض كردم براى مردم رواست كه چون امامى بميرد، امام بعد از او را نشناسد؟ فرمود: اما براى اهل اين شهر- يعنى مدينه- روا نيست (زيرا بايد فوراً سؤال كنند و وصى امام را بشناسند) و نسبت به شهرهاى ديگر معذوريت آن ها به اندازه رسيدنشان تا مدينه است، همانا خدا مي فرمايد: "همه مؤمنين نتوانند كوچ كنند، پس چرا از هر گروه ايشان دسته‏اى سفر نكنند تا در امر دين دانش اندوزند و چون بازگشتند، قوم خويش را بيم دهند شايد آن ها بترسند"(- 122 سوره 9-) عرض كردم: بفرمائيد اگر كسى در اين راه بميرد، چه مى‏شود؟
فرمود: او به منزله كسى است كه براى مهاجرت به سوى خدا و رسولش از منزلش بيرون شده، سپس مرگش فرا رسد كه پاداش او بر خداست. عرض كردم: وقتى وارد مدينه شدند، بچه دليل امام خود را مي شناسند؟
فرمود: به امام آرامش و وقار و هيبت عطا شود." (همچنین مراجعه کنید به الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏1 ؛ ص378)

در نتیجه حجت الهی در هنگام وفاتش وصیت ظاهره انجام می دهد وبا شاهد گرفتن چند فرد این مسئله محقق می شود وبا از دنیا رفتن ایشان بر مردم شهری که حجت الهی در آن است، فوراً واجب است که حجت الهی بعدی را بشناسند.
 ولی مردم شهرهای دیگر نیز باید برای آگاهی از حجت بعدی به شهر حجت الهی بروند وتا زمانی که در مسافرت هستند، معذور هستند.

وصیت ظاهر به این معناست که حجت خداوند در هنگام وفاتش برای آگاهی دیگران از این مسئله، چند نفر را به عنوان شاهد وصیت قرار می دهد. 
تا مردمی که در آن مجلس حضور ندارند، به واسطه این شاهدها از این مسئله آگاه شوند. اهل بیت ع حتی در شرایط سخت جنگی نیز وصیت خود را انجام می دادند وآن را به فرد مورد اعتمادی می سپردند. به عنوان نمونه به این روایت دقت کنید:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُول‏:
"...فَدَعَا ابْنَتَهُ الْكُبْرَى فَاطِمَةَ بِنْتَ الْحُسَيْنِ ع فَدَفَعَ إِلَيْهَا كِتَاباً مَلْفُوفاً وَ وَصِيَّةً ظَاهِرَةً وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع مَبْطُوناً لَا يَرَوْنَ إِلَّا أَنَّهُ لِمَا بِهِ فَدَفَعَتْ فَاطِمَةُ الْكِتَابَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ صَارَ وَ اللَّهِ ذَلِكَ الْكِتَابُ إِلَيْنَا" مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏3 ؛ ص264
امام باقر ع فرمود: "... امام حسین ع دختر بزرگش فاطه بنت حسین ع را فرا خواند وکتاب(ونوشتار) پیچیده شده(وپنهان) و وصیت ظاهر وآشکار را به او داد.... فاطمه کتاب را به علی بن حسین داد سپس به خدا قسم، این کتاب به سوی ماست(ودر اختیار ماست"
علاوه بر وصیت های قبلی که امام حسین ع به امام سجاد ع نمود، این روایت اشاره می کند که ایشان در کربلاء نیز که هنگام شهادت ایشان بود، وصیت ظاهره را به فاطمه کبری داد. (حال این وصیت ظاهره می تواند نوشتار باشد یا به صورت گفتاری)

مرحوم مجلسی نیز در مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏3 ؛ ص264 در مورد وصیت ظاهره و کتاب ملفوف(نوشتار پیچیده شده وپنهان) این گونه توضیح می دهد:
" الكتاب الملفوف كان فيه الإسرار الذي لا ينبغي أن يطلع عليها المخالفون بل غير أهل البيت عليهم السلام، و الوصية الظاهرة كتب فيها أنه وصيه و هو أولى بأموره من غيره و سائر ما لا ينبغي إخفاؤه، و هو حجة إمامته كما مر..."
"کتاب پیچیده شده که در آن رازهایی است که شایسته نیست که مخالفین -بلکه غیر اهل بیت ع- از آن اگاه شوند. و وصیت ظاهر که در آن نوشت که ایشان وصی اوست و اینکه از دیگران به او سزاوارتر است وبقیه مسائلی که پنهان کردنش شایسته نیست واین مسئله -همان طور که گذشت- دلیل امامت ایشان است..."

در نتیجه وصیت ظاهره یا آشکار چیزی است که آشکار می باشد وبرای معرفی حجت بعدی می باشد و علاوه بر این نوشتار وکتاب مختوم ومهر شده وپنهانی وجود دارد که مخصوص اهل بیت ع وحجت های الهی است وفقط آن ها از این مسئله آگاه هستند. برای آگاهی بیشتر از این مسئله به منابع زیر مراجعه کنید.( الغيبة للنعماني ؛ النص ؛ ص52، الغيبة للنعماني ؛ النص ؛ ص53)

وصیت آسمانی و وصیت رسول 
ممکن است که معترضی به روایاتی که برنزول وصیت از آسمان نازل شده که برای هرامامی ختم شده اعتراض کند وسعی کند که انرا اعتراضی برای وصیت قرار دهد که رسول خدا  در شب وفاتش ان را به علی ابن ابی طالب ( توصیه کرده است برای او واضح خواهد شد که بین روایات تفاوتی وجود ندارد وانهم به وصیتی که از اسمان هرامامی به اسم او نازل شده است و این موضوعی است که بجزء ائمه  کسی از او اطلاع ندارد، و در انجا وصیتی دیگر است  که رسول خدا  به ان توصیه کرده و امام علی ( با دست خود انرا نوشت وسلمان فارسی و ابو ذر و مقداد را بران شاهد گذاشت.
عن أبي عبد الله (، قال: (الوصية نزلت من السماء على رسول الله  كتاباً مختوماً ولم ينزل على رسول الله  كتاب مختوم إلا الوصية، فقال جبرئيل (: يا محمد هذه وصيتك في أمتك إلى أهل بيتك. فقال رسول الله : أي أهل بيتي يا جبرئيل، فقال: نجيب الله منهم وذريته ليورثك في علم النبوة قبل إبراهيم وكان عليها خواتيم، ففتح علي ( الخاتم الأول ومضى لما أمر فيه، ثم فتح الحسن ( الخاتم الثاني ومضى لما أمر فيه، ثم فتح الحسين ( الخاتم الثالث فوجد فيه: أن قاتل واقتل وتقتل وأخرج بقوم للشهادة لا شهادة لهم إلا معك ففعل، ثم دفعها إلى علي بن الحسين ( ومضى ففتح علي بن الحسين الخاتم الرابع فوجد فيه: أن أطرق وأصمت لما حجب العلم، ثم دفعها إلى محمد بن علي ( ففتح الخاتم الخامس فوجد فيه: أن فسر كتاب الله تعالى وصدق أباك وورّث ابنك العلم واصطنع الأمة وقل الحق في الخوف والأمن ولا تخش إلا الله ففعل، ثم دفعها إلى الذي يليه. فقال معاذ بن كثير: فقلت له: وأنت هو ؟ فقال: ما بك في هذا إلا أن تذهب - يا معاذ - فترويه عني، نعم أنا هو، حتى عدد عليّ اثنا عشر اسماً ثم سكت، فقلت: ثم من ؟ فقال: حسبك) ().
از ابی عبد الله ( فرمودند: (وصیت بصورت کتابی ختم یا مهر شده از اسمان بر رسول خدا  نازل شده وهیچ کتاب ختم یا مهرشده ای بر رسول نازل نشده مگر وصیت. پس جبرائیل ( گفت: ای محمد این وصیت شما درامتت برای اهل بیت شماست. پس رسول خدا  فرمودند: کدام اهل بیتم ای جبرایئل؟ فرمودند: نجیب خدا از انها و ذریه ونسل او وارث شما در علم نبوت از قبل ابراهیم وبران خواتیم (قفل مهر شده) بود پس علی(  خاتم اول را باز کرد پس انچه در دوران امامت باید انجام دهد به او امرشده است انگاه حسن ( خاتم دوم را باز کرد پس انچه را در دوران امامت باید انجام دهد به او امرشده است انگاه حسین ( خاتم سوم را باز کرد و در ان جنگ کن وبکش و کشته می شوید همراه قومی که شهادتی جز شهادت با شما برای انها وجود ندارد پس انجام داد انگاه انرا تحویل علی ابن الحسین ( داد انگاه علی ابن الحسین خاتم چهارم را بازکردو در ان:تحویل بگیر وساکت باش تا زمان پوشیده ماندن علم را یافت. سپس ان را تحویل بن علی ( دادسپس خاتم پنجم را بازکرد و در ان: کتاب خداوند تعالی را تفسیر کن و پدرانت را صداقت پیشه کن و علم را موروث فرزندت قرار بده و او را وارث امت بعد از خود قرار داد. پس معاذ بن کثیر گفت: به او گفتم شما همان هستید؟ فرمودند: از این جواب چه می خواهید تا بروید ای معاذ -  که ان را به من روایت می کنی بله من همان او هستم. تا اینکه تا دوازده اسم را برایم شمرد انگاه ساکت شد پس گفتم: سپس چه کسی؟ فرمودند: (حسبک) همین تورا کافی است)(). 
و در اینجا اشاره ای خیلی مهم در ذیل روایت سابقی بوده و ان اشاره به مهدیین از نسل امام مهدی(  و انهم زمانی که امام برای شنونده تا امام دوازدهم یا امام مهدی(  شمردو انتظار داشت که نفر بعد از امام ( را بگوید و این دلالت بران دارد که سوال کننده در ذهنش بیشتر از دوازده امام یا اینکه بعد از امام مهدی ( خلفاء وجود دارد انگاه امام صادق ( به او نمی گوید که ائمه همین دوازده نفرهستند بلکه به قول (حسبک) اکتفاء کرد و معنی ان برای شما تا دوازده نفرائمه کفایت می کند و به او نمی گوید که بعد از قائم کسی نیست.
و این اشاره به اینکه مهدیین در وصیتی که از اسمان نازل شد ذکرهستند و نه فقط در وصیت رسول خدا  و ظاهراً اینکه همه مهدیین و وظایف انها در خاتم خاص امام مهدی ( است زیرا خواتیم نازل شده از اسمان دوازده خاتم هستند و انهم بخاطر اینکه مهدیین در حکومت دولت عدل الهی با امام مهدی ( مشارکت می کنند بعد از در گذشت امام مهدی ( که انها حکام دولت عدل الهی که امام مهدی ( انرا تاسیس کرده هستند و او قائم وانها قوام بعداز او هستند همانطوری که روایت ها توصیف کردند پس امام مهدی ( وذریه ونسل او تعبیر ازعده ای حکام درمرحله واحد دولتی واحده هستند و ان دولت امام مهدی(  که با رهبری فرزندانش تا قیامت رجعت استمرارخواهد نمود و امام حسین ( براخرین مهدی ( خارج خواهد شد همه اینها در خاتم امام مهدی ( نوشته شده است.
وعن أبي عبد الله (، قال: (دفع رسول الله  إلى علي ( صحيفة مختومة باثني عشر خاتماً وقال له: فض الأول وأعمل به، وادفع إلى الحسن ( يفض الثانی ويعمل به، ويدفعها إلى الحسين ( يفض الثالث ويعمل بما فيه، ثم إلى واحد واحد من ولد الحسين () (). 
از ابی عبد الله ( فرمودند: (رسول خدا  صحیفه یا برگی که با دوازده خاتم ختم یا مهر شده است را تحویل امام علی ( داد و به او فرمود: اولی را باز کن وبه ان عمل کن و دومی را به حسن من تحویل بده که انرا باز کند و به ان عمل کند وسپس انرا تحویل حسین ( دهد سومی را باز کند و به ان عمل نماید سپس به یکی یکی از فرزندان حسین ( برسد)(). 
وعن أبي عبد الله (، قال: (إن الله جل أسمه أنزل من السماء إلى كل إمام عهده وما يعمل به وعليه خاتم فيفضه ويعمل بما فيه) ().
و از ابی عبد الله(  فرمودند: (خداوند جل جلاله برای هرامامی عهدش را از اسمان نازل کرد و هر انچه به او مربوط است در خاتم نوشته شده است پس ان را باز کند و به ان عمل نماید)(). 
و در بحث یا محاوره ای که بین امام موسی ( و پدرش امام صادق ( برای ما فرق بین وصیت که از اسمان نازل شد و بین وصیتی که رسول خدا  انرا در شب وفاتش برعلی ( املاء کرد مشخص خواهد شد. 
عن الإمام موسى بن جعفر (، قال: (قلت لأبي عبد الله (: أليس كان أمير المؤمنين كاتب الوصية ورسول الله  المملي عليه وجبرئيل والملائكة المقربون  الشهود، قال: فأطرق طويلاً ثم قال: يا أبا الحسن قد كان ما قلت، ولكن حين نزل برسول الله  الأمر نزلت الوصية من عند الله كتاباً مسجلاً نزل بها جبرئيل مع أمناء الله تبارك وتعالى من الملائكة، فقال جبرائيل: يا محمد مُر بإخراج من عندك إلا وصيك ليقبضها منّا وتشهدنا بدفعك إياها إليه ضامناً لها - يعني علياً ( - وفاطمة فيما بين الستر والباب ... الحديث) ().
از امام موسی ابن جعفر( فرمودند: (به ابی عبد الله گفتم: ایا مگر امیرالمومنین وصیتی که رسول خدا  انرا براو املاء کرد را ننوشت و جبرائیل وملائکه مقربین  برانها شاهد بودند امام ( اندکی ساکت ماند انگاه فرمودند: ای ابا حسن انچه گفتی درست است، لیکن هنگامی که امر بر رسول خدا  نازل شد (پیامبری) وصیت از ا جانب خداوند متعال به صورت مکتوبی نوشته شده نازل شد، و با ان جبرایئل و امناء خداوند تبارک تعالی و ملائکه نازل شدند پس جبرائیل فرمودند: به وصی خود بگو که انرا از ما تحویل بگیرد و برای مخالف ان ما شاهد هستیم که شما انرا تحویل او دادی،  وعلی ( وفاطمه  مابین ستر و درب بودند....)(). 
ظاهرا ً امام کاظم ( با سوال خود از پدرش امام صادق ( می خواست فرق بین دو وصیت را مشخص کند تا اینکه بین انها تعارضی باقی نماند و تا اینکه تمسک به یکی از دو وصیت و ترک وصیت دوم نشود و وصیتی که از اسمان نازل شده مختص ائمه است و اما وصیتی که رسول خدا  انرا به علی ( املاء کرد همانی است که خواست انرا برای امت اعلام کند و لکن عمر بران اعتراض نمود ورسول خدا  انرا برای علی ( املاء نمود و سلمان وابو ذر ومقداد را بران شاهد گذاشت.
و وصیتی که از اسمان نازل شده همانند مضمون وصیتی است که رسول خدا  انرا برای امام علی(  توصیه نمود و در این مورد حضرت علی(  در روایت آتی به صراحت صحبت کرده است.
عن أمير المؤمنين (، قال: (دعاني رسول الله  عند موته وأخرج من كان عنده في البيت غيري، والبيت فيه جبرئيل والملائكة أسمع الحس ولا أرى شيئاًً فأخذ رسول الله  كتاب الوصية من يد جبرائيل فدفعها إليّ وأمرني أن أفضها ففعلت، وأمرني أن أقرأها فقرأتها، فقال: إن جبرائيل عندي أتاني بها الساعة من عند ربي فقرأتها فإذا فيها كل ما كان رسول الله  يوصي به شيئاً شيئاً ما تغادر حرفاً) ().
از امیر المومنین ( فرموده شده: (رسول خدا  به هنگام وفاتش هرکس که غیر از من در خانه بود را بیرون نمود و در منزلش جبرایئل و ملائکه صدایشان را می شنوم ولی چیزی را نمی بینم پس رسول خدا  وصیت را از دست جبرایئل گرفت و انرا تحویل من داد وبه من امرکرد انجام دهم وانجام دادم و به من امر کرد که انرا بخوانم پس انرا خواندم انگاه فرمودند: جبرایئل پیش من است با ان از جانب خداوند امد وپس انرا خواندی که در ان همه انچه رسول خدا  به ان وصیت کرد جزء به جزء وهیچ حرفی از قلم نیفتاده است)(). 
وچون وصیت رسول خدا  به علی ( حاوی ذکر مهدیین از نسل امام مهدی ( بوده پس حتماً وصیتی که از اسمان نازل شده بازهم حاوی وشامل ذکر انهاست وظاهراً وصیت رسول خدا  به علی ( بطورکامل برای ما نقل شده وتنها روایتی ذکر شده است همانی که اسامی ائمه را آ ورده واسم مهدی اول از نسل امام مهدی ( راگفته وتنها عدد مابقی مهدیین را ذکر نمود که بعضی از اجزاء وصیت را در روایات متفرقه پیدا کردیم و از ان روایت آتی فقط اول وصیت واخران را ذکر نموده وانهم عهدی است عن الكاظم ( عن أبيه (، قال: (قال علي بن أبي طالب ( كان في وصية رسول الله  في أولها: بسم الله الرحمن الرحيم هذا ما عهد محمد بن عبد الله  وأوصى به وأسنده بأمر الله إلى وصيه علي بن أبي طالب أمير المؤمنين ... وكان في آخر الوصية: شهد جبرائيل وميكائيل وإسرافيل على ما أوصى به محمد إلى علي بن أبي طالب وقبضه وصيه وضمانة على ما فيها على ما ضمن يوشع بن نون لموسى بن عمران ... الحديث) ().
از رسول خدا : از امام کاظم ( از پدرش ( فرمودند: (علی ( فرمودند که در اول وصیت رسول خدا : بسم الله الرحمن الرحیم این همان عهدی است محمد ابن عبد الله  به ان وصیت کرد انرا به وصیش علی ابن ابیطالب امیرالمومنین مستند نمود.... ودر اخر وصیت: جبرایئل و میکایئل و اسرافیل شاهد بودند بر انچه محمد  به علی ابن ابی طالب ( تحویل داد و ضمانتی که برانچه داشت و از او گرفت برانچه یوشع بن نون برای موسی بن عمران ضمانت کرد...)(). 
عن الرضا ( في حديث دخوله الكوفة واحتجاجه على علماء اليهود والنصارى أنه قال لنصراني: (... إلى أن قال: وإن رسول الله  لما كان وقت وفاته دعا علياً ( وأوصاه ودفع إليه الصحيفة التي كانت فيها الأسماء التي خص الله بها الأنبياء والأوصياء ... الحديث) ().
در روایتی از امام رضا ( به وصیت رسول خدا در هنگام وفاتش بطور مختصر اشاره کرد: از امام رضا ( در حدیث دخولش بر کوفه و احتجاجش برعلماء یهود ومسیح. ایشان به مسیحی فرمودند: (... تا اینکه فرمودند رسول خدا به هنگام وفاتش علی  (را خواست وبه او وصیت نمود و صحیفه یابرگی که در ان اسامی که خداوند انبیاء و اوصیاء را در ان اختصاص داده تحویلش نمود)(). 
وعن موسى بن جعفر ( عن أبيه، قال: (كان فيما أوصى به رسول الله   أنه يدفن في بيته، ويكفن في ثلاثة أثواب أحدهما يمان ولا يدخل قبره غير علي ( .. الحديث) ().
از موسی بن جعفر ( از پدرش فرمودند: (از انچه رسول خدا  به ان وصیت نموده که او در منزل دفن شود و در سه ثوب یا پارچه کفن گردد: یکی از انها یمنی وبه غیراز علی ( کسی داخل قبرش نشود)(). 
وصیتی که رسول خدا  انرا املاء کرد پیش علی ابن ابیطالب ( ماند وانرا در ذی قار برای ابن عباس بیرون اورد وچیزی از ان را برایش خواند همانند 
ا عن سليم بن قيس الهلالي عن ابن عباس في حديث: أنه دخل على علي بن أبي طالب ( بذي قار فأخرج له صحيفة، وقال: (يا ابن عباس هذه صحيفة أملاها عليَّ رسول الله  وخطي بيدي، قال: فأخرج إلي الصحيفة، فقلت: يا أمير المؤمنين أقرأها، وإذا فيها كل شيء منذ قبض رسول الله  إلى قتل الحسين ( ومن يقتله ومن ينصره ومن يستشهد معه، وكان فيما قرأه كيف يصنع به وكيف تستشهد فاطمة وكيف يستشهد الحسين وكيف تغدر به الأمة.  ثم أدرج الصحيفة وقد بقي ما يكون إلى يوم القيامة، وكان فيما قرأ منها أمر أبي بكر وعمر وعثمان، وكم يملك كل إنسان منهم، وكيف بويع علي ووقعة الجمل ومسيرة عائشة وطلحة والزبير ... إلى أن قال: فلما أدرج الصحيفة، قلت: يا أمير المؤمنين لو كنت قرأت عليَّ بقية الصحيفة، قال: لا، ولكني محدثك ما يمنعني منها، ما يلقي أهل بيتك وولدك من أمر فضيع من قتلهم لنا وعداوتهم وسوء ملكهم وشؤم قدرتهم، فأكره أن تسمعه فتغتم ويحزنك ... إلى أن قال ابن عباس: لأن يكون نسخني ذلك الكتاب أحب إليّ مما طلعت عليه  الشمس) ().
انچه در روایت اتی امده از سلیم بن قیس هلالی از ابن عباس در حدیث که او برعلی بن ابیطالب ( در ذی قار وارد شد پس صحیفه یابرگی برای اوبیرون اورد وفرمودند: (ای ابن عباس این صحیفه را رسول خدا برایم املاء کرد و با خط خودم نوشتم. گفتم: ای امیرالمومنین انرا بخوان وتا اینکه همه چیز در ان بود از زمانی که رسول خدا  تحویل گرفت تا قتل حسین ( وانکس که اورا می کشد و کسانی که او را یاری می کنند وکسانی که با او شهید می شوند ودر ان خواند انچه را باید انجام دهد وبه چه نحوی فاطمه  به شهادت می رسد ونحوه شهادت حسین ( وبه چه نحوی امت به او خیانت می کنند انگاه صحیفه را جمع نمود وانچه تا روز قیامت انجام می گیرد در ان ذکر شده بود ودر ان امر ابی بکر وعمر وعثمان را خواند وهر انسانی از انها چقدرحکومت می کند ونحوه ای که با امام علی ( بیعت می شود و واقعه جمل ولشکرکشی عایشه و طلحه و زبیر.... تا اینکه فرمودند: سپس هنگامی که صحیفه را جمع کرد گفتم: ای امیرالمومنین اگر امکان داشته باشد بقیه صحیفه را برایم بخواند فرمودند: نه ولی  انچه من را ازصحبت در مورد این کار منع می کند را به تو خواهم گفت، عمل زشت و ناگواری که اهل بیت شما وفرزندان شما انجام می دهند کشتار ما و دشمنی انها و سوء حکومت وقدرت شوم انها پس دوست نداشتم بشنوی و ناراحت و اندوهگین شوی.... تا اینکه ابن عباس گفت: اگر از این کتاب  یک نسخه به من می داد عزیز تر از انچه افتاب برمن  طلوع کرده)(). 
عن الإمام علي (، قال: (وأما السابعة والأربعون: فإن رسول الله  عهد إليّ في وصيته بقضاء دينه وعداته، فقلت: يا رسول الله قد علمت أنه ليس عندي مال، فقال: سيغنيك الله، فما أردت أمراً من قضاء ديونه وعداته إلا يسره الله حتى قضيت ديونه وعداته، فأحصيت ذلك فبلغ ثمانين ألفاً وبقى بقية أوصيت الحسن أن يقضيها)().
امام علی در روایت آتی چیزی از وصیت که در خصوص دین رسول خدا است ذکرمی کند از امام علی ( فرمودند: 

چهل وهفتم: رسول خدا  از من عهد گرفت در وصیتش که بدهی او را بدهم، پس گفتم: ای رسول خدا شما می دانی که من مال یا پولی ندارم پس فرمودند: خداوند روزی انرا خواهد رساند وهر گاه امری از پرداخت دیون واجرای ان را می خواستم انجام دهم  تا اینکه خداوند انرا مسیر نمود ودیون او را پرداخت کردم مبلغی معادل هشتاد هزار را دادم وباقی ان را به حسن وصیت کردم تا ان را پرداخت کند)(). 
امام رضا ( از طریق وصیت رسول خدا  نحوه قتل و مکان دفنش را می دانست که کلام او ( در متن روایت اتی مشخص شده است.
وقد علم الإمام الرضا ( طريقة قتله وأين يدفن من خلال وصية رسول الله  وإليك نص كلامه ( في الرواية الآتية: 
عن علي بن موسى الرضا (، قال: (إني مقتول مسموم ومدفون بأرض غربة أعلم ذلك بعهد عهده إليّ أبي عن أبيه عن آبائه عن رسول الله  .. الحديث) (). 
از علی ابن موسی رضا ( فرمودند: (من مسموم وکشته می شوم و در سرزمین غربت دفن خواهم شد انرا از عهدی است از پدرم از پدرانش که از رسول خدا  می دانند......)(). 
وعن علي الأزرق، قال: سمعت أبا عبد الله ( يقول: (وصى رسول الله   علياً ( عند موته، فقال: يا علي لا يظلم الفلاحون بحضرتك، ولا يزداد على أرض وضعت عليها، ولا سخرة على مسلم يعني الأجير) ().  
از علی ازرق گفت: شنیدم ابا عبد الله ( می گوید: (رسول خدا  به علی ( هنگام وفاتش وصیت کرد وگفت: ای علی در حضور شما به کشاورزان ظلم نشود و زمین انها را با اجرت کم بیشتر نکنند ومسلمانی به مسخره گرفته نشود منظورش اجیراست)(). 
وعن جعفر بن محمد ( أنه قال: (قال في وصية رسول الله  لعلي: يا علي أوصيك في نفسك بخصال فاحفظها، ثم قال: اللهم أعنه أما الأولى: فالصدق لا تخرجن من فيك كذبة أبداً، والثانية: الورع لا تجترئ على خيانة أبداً، والثالثة: الخوف من الله حتى كأنك تراه، والرابعة: كثرة البكاء لله يبنى لك بكل دمعة ألف بيت في الجنة، والخامسة: بذلك مالك ودمك دون دينك، والسادسة: الأخذ بسنتي في صلاتي وصيامي وصدقتي، أما الصلاة فالإحدى والخمسون ركعة، وأما الصيام فثلاثة أيام في كل شهر خميس من أوله وأربعاء في وسطه وخميس في آخره. وأما الصدقة فجهدك حتى يقال: قد أسرفت ولم تسرف. فعليك بصلاة الليل وعليك بصلاة الليل وعليك بصلاة الليل، وعليك بصلاة الزوال وعليك بصلاة الزوال وعليك بصلاة الزوال،  وعليك بتلاوة القرآن على كل حال، وعليك برفع يديك في صلاتك، وعليك بالسواك عند كل وضوء، وعليك بمحاسن الأخلاق فاركبها ومساوئ الأخلاق فاجتنبها وإن لم تفعل فلا تلم إلا نفسك) ().
واز ابی جعفر بن محمد ( فرمودند: (رسول خدا  در وصیتش به علی ( فرمودند: ای علی تو را به خصلت هایی برای خودت وصیت می کنم پس انها را فراگیر انگاه فرمودند: خداوندا او را یاری کن، اول صداقت تحت هرشرایطی و دروغی از شما سرنزند، دوم ورع و تحت هیچ شرایطی به خیانت راضی مباش، وسوم ترس از خداوند انگار که او را میبینی، چهارم زیادی زاری وگریه برای خداوند که با هر قطره اشکی هزارمنزل در بهشت برایت می سازد، پنجم بذل وبخشش مال و خونت برای غیر دینت، و ششم به سنت من عمل کن در نمازم و روزه ام و صدقه دادن من و اما نماز همان پنجاه و یک رکعت و روزه سه روز در هر ماه پنجشنبه اول ماه و چهارشنبه وسط ماه وپنجشنبه اخرش واما صدقه انقدر در ان سعی کن تا اینکه بگویند: اسراف کردی ودرحالی که اسراف ننمودی پس نماز شب را برپا دار ونماز شب را برپادار ونماز شب را برپادار و نماز زوال را برپادار و نماز زوال را برپادار و نماز زوال را برپادار وقرائت قران را در هرحال بخوان ودست هایت را به هنگام نماز بالا ببرو در هر وضوء مسواک بزن ومحاسن یا حسن اخلاق را برپادار و از بد اخلاقی پرهیزکن واگر این کار را انجام ندادی بجزء خودت کسی را ملامت نکن)(). 
ودر این انجا روایات دیگری از اجزای دیگروصیت رسول خدا  را اورده که جهت اختصار نیاوردم وانچه ذکر شد در خصوص بحث است  که همان اثبات وصیت رسول خدا  در شب وفاتش که انرا برای علی ( املاء کرد وامیر المومنین با دستخط خود انرا نوشت واین وصیت غیر از وصیتی است  که از اسمان نازل شد.
که در مورد این مساله احمدی میانجی در کتاب مکاتب الرسول  تاکید کرده گفت: محتوای این احادیث این است که وصیت برد وقسمت بوده است. 
ا- قسمتی از خداوند تعالی به رسولش که با دوازده ختم از طلا مهرشده است وبرای هر امامی یک خاتم که در ان به انجا باید دهد نوشته است.
ب- وقسمت دوم رسول خدا  انرا برای علی ( که در ان اموری که در اخبار واحادیث روایت شده به ان اشاره شد همانند گفتارش : (ای علی شما مرا غسل کن وکسی غیراز شما مرا غسل نکند)، (ای علی بعد از من دوازده امام خواهد بود - اسم سومش مهدی، او اول مومنین است)(). 
مهمترین متن وصیت همانی که قبلاً ذکر شد که کفایت بیان اوصیاء از ائمه ومهدیین تا روز قیامت می کند وغیر از ان متنی دیگر وجود ندارد که انچه را رسول خدا  برای بیان این موضوع نوشته ثابت کند و این وصیت تنها سندی است که می توان برای جهت شناختن اوصیاء رسول خدا  تا روز قیامت اعتماد کرد و هر کس که از ان اعراض یا روی برگرداند او از اتباع اول و دوم (عمر و ابو بکر) است که وصیت رسول خدا  را قبول نکردند وبه ان مخالفت کردند وبه او می گویم وصیتی را برای ما بیاور که اوصیاء را یکی یکی تا روز قیامت از فهم رسول وبا قلم امیرالمومنین ( نوشته شده باشد وسعی او برای چیزی غیرممکن خواهد بود. بخاطر اینکه وجود ندارد بغیر از وصیتی  که انرا ذکر کردیم.