Logo

تعارض به معنای تنافی داشتن و مخالفت داشتن است به این معنا که ثبوت خبری ، مترتب بر نفی خبر دیگری باشد مانند اینکه فردی می گوید الان در ایران شب است ، و فرد دیگری بگوید الان در ایران شب نیست

بسم الله الرحمن الرحیم
 

در بین روایات اهل بیت (ع) روایاتی وجود دارد که بیان می کند امامان 12 نفر هستند. این مسئله باعث شده است که برخی گمان کنند که ذکر 12 امام دلیل نفیِ مهدیین (ع) است. در صورتی که این گونه نیست ، به چند دلیل:

تعارض به معنای تنافی داشتن و مخالفت داشتن است. به این معنا که  ثبوت خبری ، مترتب بر نفی خبر دیگری باشد مانند اینکه فردی می گوید : الان در ایران شب است ، و فرد دیگری بگوید : الان در ایران شب نیست یا بگوید : روز است. در نتیجه متوجه می شویم که تعارض بین اثبات و نفی واقع می شود ؛ بین دو خبری که یکی از آن ها چیزی را اثبات می کند و دیگری آن را نفی می کند.

اما بین دو خبر منفی یا دو خبر اثباتی تعارضی وجود ندارد. روایات 12 امام (ع) برای اثبات 12امام است و روایات 12مهدی (ع) نیز برای اثبات 12مهدی می باشد. یعنی هر دوی آنان جمله مثبت هستند و یکدیگر را نفی نمی کنند.

 ذکر کردن عدد در جمله ای به معنای مفهوم داشتن آن جمله نیست ؛ مثلاً : زمانی که فردی می گوید : من دو دوست دارم ، این جمله به این معنا نیست که دوست دیگری ندارم. لذا ذکر 12امام در یک سری از روایات به معنای نبودن حجت و خلیفه ای دیگر بعد از رسول الله ص نمی باشد. اصولیون نیز قائل هستند که عدد مفهوم ندارد : (باب الزام)

شیخ محمد رضا مظفر :

مفهوم عدد : شکی نیست که تحدید موضوعی با عددی خاص ، دلیلی بر نفی حکم در غیر آن نمی باشد. اگر گفته شود : از هر ماه 3 روز روزه بگیر. دلیل بر این نیست که روزه گرفتن به غیر از 3 روز مستحب نباشد. درنتیجه تعارضی با مستحب بودن روزه روزهای دیگر ندارد" اصول فقه ج1ص181

میرزای  قمی:

مذهب محققین است که مفهوم عدد حجیت ندارد ، اگر گفته شود : اگر فردی روز از روز رجب را روزه بگیرد، فلان پاداش را دارد. بر این دلالت نمی کند که اگر 5روز روزه بگیرد، پاداشی ندارد" قوانین الاصول 191

لذا بین روایات 12امام (ع) و مهدیین (ع) و رجعت تعارضی نیست و همه این موضوعات ثابت هستند. 12امام ++12مهدی+رجعت

  • منظور از روایت امام صادق ع چیست؟!

"من نقص منهم  واحدا و زاد فیهم واحدا خرج من دین الله ولم یکن من ولایتنا على شئ"

این حدیث اصلا به معنای نفی امامت یا وصایت از مهدیین از فرزندان امام مهدی ع نیست، برای توضیح چندنکته را ذکرمی کنم:

بایددقت شود که ذکر امامان 12 گانه ع به معنای نفی اوصیایی به غیراز آنان نیست، مخصوصاً وقتی درسخنان امامان ع به آنان تصریح شده باشد، همان طور که گفته می شود: "اثبات چیزی نفی غیرآن را نمی کند." دربسیاری از روایات عترت به علی وفاطمه وحسن وحسین تفسیرشده اند، واین به این معنانیست که امامان از فرزندان حسین ع از عترت نیستند یا از اهل بیت محمد رسول ص نیستند، افرادی که خداوند پلیدی را از آنان برده است وآنان را پاک نموده است.

عن أبي بصير، قال: قلت لأبي عبد الله ع: من آل محمد   ؟ قال: "ذريته. فقلت: أهل بيته ؟ قال: الأئمة الأوصياء. فقلت: من عترته ؟ قال: أصحاب العباء. فقلت: من أمته ؟ قال: المؤمنون الذين صدقوا بما جاء به من عند الله ، المتمسكون بالثقلين اللذين أمروا بالتمسك بهما: كتاب الله ، وعترته أهل بيته الذين أذهب الله عنهم الرجس وطهرهم تطهيراً، وهما الخليفتان على الأمة بعده"

ابوبصیرمی گوید: به امام صادق ع عرض کردم: آل محمد چه افرادی هستند؟ فرمود: فرزندان او، عرض کردم: اهل بیت ایشان؟ فرمود: امامان اوصیاء، عرض کردم: عترت ایشان چه افرادی هستند؟ فرمود: اصحاب عباء، عرض کردم: امت او چه افرادی هستند؟ فرمود: مومنینی که آنچه از نزد خداوند آمده است را تصدیق نمودند، افرادی که به ثقلین چنگ می زنند، ثقلینی که دستور به چنگ زدن به آنان شدیم: کتاب خدا وعترت ایشان، اهل بیت ایشان افرادی که خداوند از آنان پلیدی را برده است وآنان را پاک نموده است، وآن 2 خلیفه بعداز او برامتش هستند."

می بینیم که درروایت قبل امام صادق ع تصریح کرده است که عترت همان اصحاب عباء هستند، وبین آنان وبین آل، فرق قائل شده است، آل وخاندانی که بر همه امامان واوصیاء منطبق می شود،

 اگرآل وخاندان یااهل بیت ع را به امامان اوصیاء تفسیرکنیم وبه فاطمه زهراء ع اشاره نکنیم، فاطمه ای که قطعاً مقدمه آل وخاندان واهل بیت است، آیا این به این معناست که مثلاًفاطمه ع از اهل بیت نیست؟

به عترتی که دروایت قبلی به اصحاب عباء تفسیرشده است مراجعه می کنیم، علی وفاطمه وحسن وحسین، ببنیم آیا فقط مخصوص آنان است یا همچنین برهمه امامان از فرزندان حسین ع نیز صِدق می کند؟

عن الصادق جعفر بن محمد، عن أبيه محمد بن علي، عن أبيه علي بن الحسين، عن أبيه الحسين بن علي، عن أبيه علي بن أبي طالب  ، قال:قال رسول الله  : "إني مخلف فيكم الثقلين: كتاب الله، وعترتي أهل بيتي. وإنهما لن يفترقا حتى يردا عليّ الحوض كهاتين - وضم بين سبابتيه - فقام إليه جابر بن عبد الله الأنصاري، فقال: يا رسول الله، ومن عترتك ؟ قال: علي، والحسن والحسين، والأئمة من ولد الحسين إلى يوم القيامة"

رسول الله فرمود: "من درمیان شما2چیز گران بها می گذارم: کتاب خدا وعترتم اهل بیتم، این2 از هم جدانمی شوند تااینکه برحوض نزدم بازگردند، مانند این2 و 2انگشت سبابه اش راکنارهم قرار داد، جابربن عبدالله انصاری بلندشد وعرض کرد: ای رسول الله، عترت شماچه افرادی هستند؟ فرمود: علی وحسن وحسین وامامان از فرزندان حسین تاروزقیامت "

آیا برای فردی صحیح است که قائل شود بین این 2حدیث تعارض وجوددارد؟! چون حدیث اول عترت را به اصحاب عباء تفسیرکرده است وحدیث دوم آن را به اصحاب عباء وامامان از فرزندان حسین تاروز قیامت تفسیرکرده است!

طبعاً صحیح نیست، پاسخ به فرد اعتراض کننده این گونه می آید: تفسیرعترت به اصحاب عباء به معنای اختصاص آن فقط به ایشان نیست، واثبات ویژگی برای چیزی به معنای نفی آن از غیرش نیست، سخن اهل بیت ع حکمت ها وهدف ها و اراده ها ومناسبت ها وحالت هایی دارد، واجمال وتفصیل وظروفی دارد، ازجمله تقیه وابتلاء ورعایت حال شنونده ومراعات به خاطر نگهداری اسرار از غیراهلش... الخ.

این هابه عنوان مثال بود وشواهد اجمال وتفصیل درسخن اهل بیت ع بسیار است.

منظور از این روایت این است که به 12 امام -درمقام امامت- فردی را اضافه یا کم کنند، از دین بیرون  است، به این خاطر این سخن را می گوییم: که باید بین روایات جمع کنیم، چون از سویی روایات فراوانی برای 12امام و12مهدی بعداز قائم داریم. فرد عاقلی نمی تواند این روایات را رد کند. لذا این روایات را با هم جمع می کنیم واین روایت متشابه را به محکم برمی گردانیم وآن را توجیه می کنیم.

: علاوه بر این که این روایت، واحد است وتوانایی مقابله متواتر 12مهدی را ندارد.

منظور از این حدیث چیست؟!

"مَا وَرِثَهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ الِاثْنَا عَشَرَ"


 

امام صادق ع: "يَا يُونُسُ إِذَا أَرَدْتَ الْعِلْمَ الصَّحِيحَ فَعِنْدَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّا وَرِثْنَا وَ أُوتِينَا شَرْعَ الْحِكْمَةِ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ كُلُّ مَنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ وَرِثَ كَمَا وَرِثْتُمْ مَنْ كَانَ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ ع فَقَالَ مَا وَرِثَهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ الِاثْنَا عَشَرَ قُلْتُ سَمِّهِمْ لِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ أَوَّلُهُمْ‏ عَلِيُ‏ بْنُ‏ أَبِي‏ طَالِبٍ‏ وَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ بَعْدَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ أَنَا وَ بَعْدِي مُوسَى وَلَدِي وَ بَعْدَ مُوسَى عَلِيٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِيِّ مُحَمَّدٌ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِيٌّ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ الْحَسَنُ وَ بَعْدَ الْحَسَنِ‏ الْحُجة" :books:كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ؛ ص258
 

امام صادق ع فرمودند : "ای یونس اگر اراده علم صحیحی نمودی ، نزد ما اهل بیت است. ما آن را به ارث بردیم و به ما شرع حکمت و فصل الخطاب داده شده است. عرض کردم : ای فرزند رسول الله! هر فردی از اهل بیت که از فرزندان علی (ع) و فاطمه (س) هستند -همان طور که شما ارث می برید- به ارث می برند؟ فرمودند: آن را فقط امامان دوازده گانه به ارث می برند. عرض کردم : آنان را برای من نام ببر..."

توضیح : برخی گمان کردند که در این روایت تعداد امامان محصور شده است. در صورتی که با مطالعه روایت متوجه می شویم که امام صادق (ع) در اینجا بیان می کند که فقط امامان 12گانه به ارث می برند و صاحب علم هستند و ایشان تعداد امامان را در 12 فرد محصور نمی کنند. 

می توانیم بگوییم که موضوع این روایت (به ارث بردن) محصور شده است. با کنار هم گذاشتن روایات و بررسی روایات دیگر از جمله روایات متواتر و مقرون به قرائن و قطعی مهدیین پی می بریم که آنان نیز اوصیای رسول الله (ص) هستند ؛ لذا معصوم هستند و دارای علم و حکمت نیز می باشند. به همین خاطر این روایت متشابه در این مورد (به ارث بردن) را باید تأویل کرد تا با روایات قطعی مهدیین سازگار شود.

  

راه جمع بین این رو روایت این است که به صورت کلی دو نوع حصر داریم :

حصرحقیقی : محصور کردن قضیه به صورت واقعی و حقیقی.

حصر اضافی : محصور کردن قضیه به صورت نسبی و اضافی. یعنی یک عبارت را با توجه به یک جنبه محصور می کنیم و نه همه جوانب.

این روایت نیز حصر اضافی است و زمانی که با روایات قطعی مهدیین (ع) بررسی می شود و روایاتی که مهدیین را وارث بیان می کنند ، این اضافی بودن مشخص می شود:

این روایت امامان 12گانه را به نسبت افرادی که در عصرخودشان بودند ، محصور کرده است که از بین آنان فقط این 12امام هستند که به ارث می برند. به عنوان نمونه و تیمن یک روایت از مهدیین (ع) را بیان میکنیم که در آن به ارث بردن آنان نیز اشاره شده است :

::"اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ فِي خَلْقِكَ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ مِنْهَا طَوْلًا وَ تَجْعَلَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ فِيهَا الْأَئِمَّةَ الْوَارِثِين‏"::

ار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏86 ؛ ص340

خدایا برای ولیت در میان آفریدگانت ، ولی و محافظ و رهبر و یاری کننده باش. تا اینکه او را در زمین سکونت دهی و بهره مند سازی. و او و فرزندانش را از امامان وارث و به ارث برنده قرار ده:

درنتیجه هیچ روایتی نیست که امامان را در 12 فرد حصر و محصور نماید و بین روایات مهدیین و 12امام و رجعت تعارضی نیست.