Logo

مارق در لغت به معنى برگشت كننده از دين است اما چرا حضرات اين لفظ را به پيروان سيد احمد الحسن عليه السلام نسبت ميدهند؟؟ به زعم خودشان به اين حديث امام صادق محق اند كه به كسانى كه به امامت سيزده نفر يا بيشتر قائلند بگويند مارق

بسم الله الرحمن الرحيم
مارق کیست و با چه کسی بیعت می شود

در ابتدا خطاب به اين لحن وقيحانه كه تنها براى استحمار مخاطب و احساسى كردن فضا طراحى شده ميگوييم،اگر دين نداريد لا اقل آزاده باشيد.مردم در پى دليل متقن اند نه هوچى گرى!
نخست به بررسى واژه اى بپردازيم كه حضرات چندين بار براى توهين به ما استفاده كرده اند.
((مارق))
مارق در لغت به معنى برگشت كننده از دين است. اما چرا حضرات اين لفظ را به پيروان سيد احمد الحسن عليه السلام نسبت ميدهند؟؟
به زعم خودشان به اين حديث امام صادق محق اند كه به كسانى كه به امامت سيزده نفر يا بيشتر قائلند بگويند مارق!!
عن الصادق عليه السلام فى خبر طويل:.....و قائل يمرق بقوله انه يتعدى الى ثالث عشر....
غيبت طوسى ص١٧٠
خب بياييد با مبانى خود حضرات اين حديث را بررسى كنيم.
١)اولا بنا به مبانى خودتان اين حديث از نظررجالى ضعيف است و درست نيست،يا همان كه ميگوييد،ضعيف السند است.چگونه است كه وقتى به بحث حديث وصيت ميرسيم رجال را وسط كشيده و آن را مانند قرآن قطعى و بلا نقص نشان ميدهيد،اما وقتى كار به نفع خودتان است مبانى خودتان را هم رها ميكنيد؟؟!
٢)اين حديث مضطرب است.به اين مفهوم كه عين همين روايت را شيخ صدوق نقل كرده اند ولى قسمت مارق يعنى اصل خوراك حضرات را نياورده اند!
و قائل يقول بقوله انه يتعدى الى ثالث عشر
كمال الدين ج دو ص ٣٣٢

٣)خود حضرات ميفرمايند از يك حديث واحد نميتوان عقيده گرفت.خب بيش از صد حديث امر حجيت را به بيش از دوازده امام بسط داده اند و تعداد بيش از ده حديث هم صراحتا مهدى اول را امام معرفى كرده اند كه تمامى اين حديث ها صحيح السند است.چطور شد از يك حديث واحد مضطرب با سند مغلوط اعتقاد استخراج كرده و آن را به سر كسانى ميكوبيد كه عقيده ى خود را از محكمات سنت اهل بيت گرفته اند؟؟چرا بر روى حرف خودتان هم نميمانيد؟؟!!

پس براى كسى كه عقل سليم دارد تا اين جا ثابت شد كه گفتن لفظ مارق به تابعين سيد احمد الحسن ع تهمتى است بى پايه و غير قابل اثبات. 
فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم
و اما در پاسخ به سوالات :
اولا به من بگوييد بالاخره يمانى هر كس كه باشد از مردم بيعت ميگيرد يا نه؟؟
آيا بيعت با او در تضاد با امام مهدى است؟؟
دوما به اين حديث توجه كنيد
“عن الباقر (ع) أنه قال في حديث طويل : ... ثم قام إليه رجل من صلب أبيه وهو من أشد الناس ببدنه وأشجعهم بقلبه ماخلا صاحب هذا الأمر فيقول ياهذا ما تصنع فوالله إنك لتجفل الناس أجفال النعم أفبعهد من رسول الله (ص) أم بماذا؟! فيقول المولى الذي ولي البيعة والله لتسكتن أو لأضربن الذي فيه عيناك . فيقول القائم أسكت يافلان أي والله ان معي عهد من رسول الله (ص) هات لي العيبة فيأتيه فيقرأ العهد من رسول الله (ص)”
“العياشي ج 2 ص 56 . بحار الأنوار ج52 ، ص341 . بشارة الاسلام ص 227 . هامش المصدر ج 2 ص 59”
“از امام باقر ع در حديثي طولاني آمده است: ..سپس مردي از صلب پدرش قيام مي‌كند، و او شديدترين مردم نسبت به بدن او و شجاعترين آنها به قلب اوست از وقتي كه صاحب اين امر غيبت نموده، پس به او مي گويند (با دين خدا) چه مي‌كني كه به خدا سوگند همانا تو مردم را مي‌پراكني چنانكه گوسفندان رميده مي‌شوند، آيا پس وصيتي از رسول خدا ص در نزد توست يا چيز ديگر؟ پس مولايي كه عهده دار بيعت است مي گويد: به خدا سوگند يا ساكت مي شوي يا ميان دو چشمت را خواهم كوبيد. پس قائم ع مي فرمايد: اي فلاني خاموش! بله به خدا سوگند همراه من وصـــــــيت پيامبر ص است”
يا للعجب
اين حديث ميگويد مسئوليت بيعت گرفتن بر شخصى غير از امام مهدى است.ميتوانيد پاسخ سوالتان را ازاين حديث دريابيد لعلكم تعقلون.

و در نهايت حديثى از رسول الله:انه يبايع بين الركن و المقام اسمه احمد و العبدالله و المهدى فهذه اسمائه ثلاثتها(غیبت طوسی)
اگر كسى اندك آشنايى با عربى داشته باشد متوجه ادات حصر در اين روايت ميشود.خب اسم امام مهدى م ح م د است.پس طبعا اين شخص امام مهدى عج نيست.اگر به وصيت رجوع كنيم ميبينيم كه اين شخص همان پسر امام مهدى است.
الله اكبر!اين يعنى اين كه اصلا يك كسى قبل از امام مهدى بيعت ميگيرد،اثبات ادعاى ما و رد كلام شما. 
حال ميخواهم به شما بگويم مارق كيست.
در زيارت جامعه ى كبيره ميخوانيم المتقدم منكم مارق.كسى كه از شما جلو بزند مارق است.
اين مشت نمونه از خروار كافى است بر اثبات اين كه حضرات از اهل بيت با سرعت نور جلو زده اند!!!
:و اما راجع به سوال دوم همين بس كه اثبات شي نفى ما عدا نميكند،و اگر با مهدی اول بیعت شود،دلیل بر این نیست که با امام مهدی(ع)،بیعت نشود.