Logo
دانلود فایل صوتی

تابعين سيد احمد الحسن ميگويند كه ايشان بايد زود تر از امام مهدى در ميان ما ظاهر شوند ،حال آن كه در همان وصيت رسول الله گفته شده مهديين پس از امامان خواهند بود، آن جايى كه ميگويد ثم يكون من بعدهم اثنى عشر مهديا

بسم الله الرحمن الرحيم

لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم

اللهم صلى على محمد وآل محمد الائمة و المهديين

 

نگاهى حول تقدم يا تأخر زمانى ممهد نسبت به ظهور ولى الله الاعظم امام مهدى ع

سوالى در زمينه ى ممهد پيش مى آيد كه به لطف خدا تلاش ميكنيم از چند جهت به آن پاسخ دهيم.و اما آن سوال چيست؟

از طرف ديگر هميشه چنين بوده كه وصى يك شخص پس از او آمده نه قبل خودش و در وصيت هم گفته شده وقتى امام مهدى از دنيا رفتند احمد خواهد آمد.

 

و اما پاسخ:

جنبه ى اول)

اگر شما از اين عبارت قصد برداشت تقدم و تاخر زمانى نسبت به آمدن افراد را داشته باشيد كه خب راجع به امام مهدى و مهدى اول كاملا رعايت شده كما اين كه بعثت امام مهدى بيش از هزار سال قبل از بعثت سيد احمد الحسن ع است.اما اگر منظور اجراى نقش در زمان ظهور است به طرقى كه خواهد آمد اثبات ميكنيم كه وصى امام مهدى زود تر از خود ايشان خواهد آمد.

١)ابتدا خود لفظ ثم يكون من بعده را مورد كنكاش قرار ميدهيم.همان گونه كه ميدانيد پيامبر فرموده انه يكون من بعدى اثنى عشر اماما و من بعدهم اثنى عشر مهديا.اگر ما حجيت يكى از اهل بيت را در زمان خود پيامبر نمايش دهيم اثبات ميشود كه اين لفظ وجود حجت بعدو حجبتش را در زمان حجت قبل نقض نميكند.

به اين حديث توجه كنيد:

 

عن النبى صلی الله علیه و اله:

من احب ان يتمسك بدينى و يركب سفينة النجاة بعدى فليقتد بعلى بن ابيطالب و ليعاد عدوه و ليوال وليه فانه وصيى و خليفتى على امتى فى حياتى و بعد وفاتى

 

ص٢٤٨ كمال الدين شيخ صدوق

 

 

رسول خدا در اين حديث وصايت امير مومنان در زمان حياتشان را تصريح ميكنند.با اين كه راجع به امامان هم ميگويند من بعدى .لذا از اين كلام نميتوان برداشت كرد كه حتما وصى بعثتش بعد از وفات حجت قبلى است.به اين قرينه ميشود كه وصى امام مهدى هم در زمان وجود خود ايشان حائز مقام وصايت شوند.

 

 

 

٢)لازم به بسط نيست اين موضوع اگر كسى به ماجراى حضرت موسى و هارون نگاهى بياندازد.وجود نازنين حضرت هارون وصى حضرت موسى بود كما اين كه پيامبر به اين نكته در حديث منزلت اشاره ميكنند.با اين وجود حضرت هارون قبل از حضرت موسى از دنيا رفتند.

از دو بند جنبه ى اول برداشت شد كه ممكن است در يك زمان  شخص و وصى او حجت و داراى مقام الهى و مسئوليت باشند.پس هيچ مشكلى نيست كه وصى امام مهدى در زمان حيات ايشان مبعوث شود.در جنبه ى دوم راجع به شخص امام مهدى بررسى ميكنيم كه آيا ظهور اين وصى قبل از ظهور امام مهدى و به عنوان ممهد اوست يا بعد از ايشان كه مثلا در اثر ازدواج امام فرزند دار شده و اورا وصى خود قرار ميدهند.

جنبه ى دوم)

١)با توجه به خود متن وصيت شب وفات پيامبر ص:

در متن وصيت راجع به امام مهدى و وصى او دو نكته ى بسيار مهم وجود دارد :

اول اين كه با اين وجود كه درباره ى تمام امامان وقتى پيامبر خواسته اند وصى او را معين كنند فرموده اند فاذا حضرته الوفاة،وقتى وفاتش فرارسيد اين سخن را راجع به امام مهدى نفرموده اند.كما اين كه در نسخه ى اصلى كتاب شيخ طوسى هم براى امام مهدى اين قسمت وجود ندارد و امروزه هم اين عبارت را به سياق مطلب از قلم افتاده فرض كرده و داخل پرانتز خودشان اضافه ميكنند!اگر به كتاب بحار نگاهى بياندازيد علامه ى مجلسى به صورت مطلق اين لفظ را براى امام مهدى نياورده و در اين كتاب ميتوانيد با رجوع به نرم افزار جامع الاحاديث اين متن را بيابيد:

فليسلمها الى ابنه محمد المستحفظ من آل محمد فليسلمها الى ابنه....

حكمتى داشته كه پيامبر اين لفظ را براى امام مهدى نياورده اند كه در ادامه به جست و جوى آن خواهيم پرداخت.

دوم نكته ى موجود آوردن لفظ اول المؤمنين يا اول المقربين راجع به وصى امام مهدى است.كسى كه اندك مطالعه ى حديثى داشته باشد ميداند مقربين امام مهدى به حلقه ى ٣١٣نفرى وى اطلاق ميشود،اول المقربين يعنى اول اين ٣١٣نفر.پس اين شخص بايد قبل از ظهور امام مهدى وجود فيزيكى داشته باشد.

اما راجع به لفظ اول المؤمنين بد نيست به اين دو روايت نگاهى بياندازيم:

عن رسول الله لعلى بن ابيطالب:يا على انت اول المؤمنين ايمانا و اول المسلمين اسلاما....

اربعون حديث ص ٢٠

عن الرضاع فى تفسير قول موسى و انا اول المؤمنين:يقول رجعت الى معرفتى بك عن جهل قومى و انا اول المؤمنين منهم بانك ترى و لا ترى...

الاحتجاج ج٢ص٢٢١

كما تلاحظون (!)منظور اهل بيت از اين كلمه تقدم شخص در ايمان است،آن هم تقدم زمانى.خب راجع به وصى امام مهدى ،اين شخص تحقيقا نميتواند مقدم به ايمان به خدا و پيامبر و ....باشد.پس قطعا اين مقوله كه ايشان در ايمان به آن متقدم اند بايد در زمان وجود خودشان حادث شود.و هيچ چيز نخواهد ماند مگر دعوت امام مهدى .از اين رو فطعا بايد ايشان در زمان امام مهدى داراى حيات مادى بوده و اولين لبيك گوينده به دعوت ايشان باشند.

٢)ساير شواهد و قرائن حديثى:

اول)درباره ى امام مهدى امام حسين ميفرمايند:

هو الذى يقسم ميراثه و هو الحى

الزام الناصب

اما ميراث در كلام اهل بيت چيست؟

عن ابى عبدالله فى قول الله تعالى (ان الله يأمركم ان تؤدوا الامانات الى اهلها):امر الله الامام الاول ان يدفع الى الامام الذى بعده كل شي.

كافى ج١ص٢٧٧

خب آنچه به گاه مرگ تسليم وارث ميشود همان ميراث است.اما اين چيست؟؟

عن ابى بصير عن ابى عبدالله فى قول الله تعالى (ان الله يأمركم ان تؤدوا الامانات الى اهلها)قال :هو والله اداء الامانة الى الامام و الوصية

بصائر الدرجات ص٤٩٦

عن ابى عبدالله فى قول الله تعالى (ان الله يأمركم ان تؤدوا الامانات الى اهلها):هى الوصية يدفعها الرجل منا الى رجل

بحار ج ٢٣ص٢٧٨

خب اين ميراث مشخصا همان وصيت خواهد بود!و همه ميدانيم كه تسليم وصيت به كسى يعنى اين كه به او مقام وصايت و حجيت داده شود.

لذا امام مهدى در زمان زندگيش وصى خود را حجتى بر مردم و صاحب وصيت رسول خدا قرار ميدهد.

دوم)آن چه واضح و مبرهن است اين است كه ما وظيفه ى بيعت با يمانى را داريم. و قبل از او اهل بيت به ما دستور داده اند كه با احدى بيعت نكنيم.كل بيعة قبل القائم فبيعة كفر و نفاق لعن الله المبايع له و المبايع.در اين حديث به ما گفته اند با چه كسى بيعت كنيم؟

يا جابر ان لبنى عباس راية و لغيرهم رايات، فاياك ثم اياك ثلاثا حتى ترى رجل من ولد الحسين يبايع له بين الركن و المقام

اصول ستة عشر ص٧٩

تحقيقا اين شخص امام مهدى نيست و سيد يمانى است.چون اگر امام مهدى بود اين حديث به ما ميگويد قبل او با احدى حتى يمانى بيعت ممنوع!و اگر كسى به دلايلى باز هم نپذيرد به اين حديث او را ياد آور ميشويم:

 عن عبد الأعلى الحلبي، عن أبي جعفر (عليه السلام) – في حديث – قال: (حتى إذا بلغ إلى الثعلبية قام إليه رجل من صلب أبيه، و هو من أشد الناس ببدنه، و أشجعهم بقلبه ما خلا صاحب هذا الأمر، فيقول: يا هذا ما تصنع؟ فو الله إنك لتجفل الناس إجفال النعم، أفبعهد من رسول الله (صلى الله عليه و آله) أم بماذا؟ فيقول المولى الذي ولي البيعة: و الله لتسكتن أو لأضربن الذي فيه عيناك. فيقول له القائم: اسكت يا فلان، إي و الله إن معي عهداً من رسول الله، هات لي يا فلان العيبة – أو الزنفيلجة – فيأتيه بها فيقرؤه العهد من رسول الله (ص) فيقول: جعلني الله فداك ، أعطني رأسك أقبله فيعطيه رأسه، فيقبل بين عينيه، ثم يقول: جعلني الله فداك، جدد لنا بيعة، فيجدد لهم بيعة

المهدى المنتظر ج٢ص٤٣٦

اين حديث مشخصا ميان امام مهدى و بيعت گيرنده تفاوت قائل ميشود.

خب حال ببينيم اسم اين بيعت گيرنده چيست؟؟

عن حذيفة بن يمان قال سمعت رسول و ذكر المهدى قال:انه يبايع بين الركن و المقام اسمه احمد و عبدالله والمهدى فهذه اسمائه ثلاثتها. غيبت طوسى ص ٧٦٧

(كسى كه ادات حصر عربى بداند تفاوت ميان فهذه الثلاثة اسمائها و فهذه اسمائه ثلاثتها را ميفهمد.اين سه اسم هاى اويند يعنى ممكن است اسم ديگرى داشته باشد ولى اسم هاى سه گانه ى او اين هايند يعنى حصر.و نام امام مهدى محمد است و اين خود اثباتى است بر ادعاى قبلى،خب به مطلب خودمان باز گرديم)

با توجه به وصيت رسول خدا اين شخص بيعت گيرنده كه قطعا همان يمانى است ،همان وصى امام مهدى خواهد بود.نظر به اين كه يمانى از نشانه هاى قطعى ظهور امام زمان است لذا اين كه بيعت گيرنده هموست و هموست وصى امام مهدى پس قطعا وصى بر امام از جهت ظهور مقدم شده.

سوم)توجه كنيد به اين چند حديث:

يخرج رجل قبل المهدى من اهل بيته يحمل السيف على عاتقه ثمانية اشهر يقتل و يقتل و يتوجه الى بيت المقدس فلا يبلغه حتى يموت

ملاحم و الفتن ص١٣٩

عن الباقر ع:فيظهر بهما جميعا و يرفع قبل ذلك ثنتي عشرة راية بالكوفة معروفة و يقبل بالكوفه رجل من ولد الحسين(( يدعوا الى ابيه))ثم يبث السفيانى جيوشه

امام مهدى اصلا بعد از سفيانى مى آيند،اين رجلى كه به پدرش دعوت ميكند و از فرزندان حسين ع است كيست؟؟

عن الرضا ع:كأنِّي برايات من مصر مقبلات خضر مصبّغات، حتى تأتي الشامات فتهدى إلى ابن صاحب الوصيّات) .

الإرشاد للمفيد:2/376 

صاحب وصيت ها در هر زمانى امام آن زمان است.فى زماننا هذا صاحب وصيت ها وجود نازنين امام مهدى است.پسرش چه نقشى دارد كه پرچم ها به نزد او رهسپار ميشوند؟

به حول و قوه ى خداوند در اين بيان اثبات كاملى است براى كسى كه حق پذير باشد.

و الحمدلله وحده وحده وحده