Logo

جواب منیر 2 پرسش 104: همان طور که برای همه‌ی کسانی که به روایات وارد شده از رسول خدا(ص) و ائمه(ع) ایمان دارند، واضح و آشکار است، ما در زمان ظهور مقدس به سر می‌بریم...

در بحرین شخصی وجود دارد که حدود بیست سال است که با امام مهدی ارتباط دارد و پیروانی دارد و آنها پرچمی نیز دارند. نامش عبدالوهاب است. آیا این شخص راستگو است؟ آیا شما او را می‌شناسید و امام مهدی از او چیزی به شما گفته است؟

حسن علی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
والحمدلله رب العالمین،

وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّم‌تسلیماً.

در خصوص فاضل المرسومی:

همان طور که برای همه‌ی کسانی که به روایات وارد شده از رسول خدا(ص) و ائمه(ع) ایمان دارند، واضح و آشکار است، ما در زمان ظهور مقدس به سر می‌بریم؛ چه روایت‌هایی که واقع شده است و چه آنهایی که روز به روز در حال محقق شدن می‌باشد. آیا روایتی پیدا می‌شود که به فاضل یا فلان کس یا فلانی که مدعی هستند، بشارتی داده باشد؟ آیا آنها در وصیّت رسول الله(ص)ذکر شده‌اند؟01)

آیا در روایات ائمه(ع) ذکری از آنها به میان آمده است؟ آیا از آنها در ادعیه‌ی وارد شده از ائمه(ع) یادی به میان آمده است؟

عبد الوهاب البصری:
او نیز مانند دیگران به این دعوت فرا خوانده شده است؛ در صورتی که اجابت نکند، مَثَل او مَثَل بلعم بن باعورا خواهد بود(2) .

منابع:

1- ائمه(ع) در روایاتشان تصریح کرده‌اند که حجّت بر خلق باید در وصیّت رسول الله(ص) ذکر شده باشد؛ وصیّتی که در آن حجت‌های خداوند تا روز قیامت آمده‌اند.
از حدیث بن مغیره روایت شده است: از ابا عبد الله(ع) پرسیدم: صاحب این امر با چه چیز شناخته می‌شود؟ فرمود: «با سکینه و وقار و علم و وصیّت». بصائر الدرجات محمد بن حسن صفار: ص 509.

از ابو عبد الله(ع) روایت شده است که فرمود: «.... صاحب این امر با سه خصوصیّت شناخته می‌شود که در غیر از او نخواهد بود: او اولی‌ترین مردم به کسی که قبل از بوده است و وصی او می‌باشد، سلاح رسول خدا(ص) و وصیّت نزد او است وآن نزد، من می‌باشد و در آن با کسی منازعه‌ای ندارم». کافی: ج 1 ص 379.

امکان ندارد کسی حجّت بر خلق باشد و در وصیّت رسول الله(ص) ذکری از او نباشد. این هم متن وصیّت:

از ابو عبدالله جعفر بن محمد، از پدرش باقر، از پدرش ذی الثفنات زین العابدین، از پدرش حسین زکی شهید، از پدرش امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است که فرمود: «پيامبر خدا(ص) در شبی كه وفاتش بود به علي(ع) فرمود: يا اباالحسن، صحيفه و دواتی حاضر كن. پيامبر خدا(ص) وصيتش را املا فرمود تا به اين جا رسيد كه فرمود: يا علی پس از من دوازده امام خواهند بود و پس از آنها دوازده مهدی، و تو ای علی، نخستينِ دوازده امامی که خداوند تو را در آسمان، علی مرتضی و امیرالمؤمنین و صدّیق اکبر و فاروق اعظم و مأمون و مهدی نامید و این اسامی جز بر تو شایستگی ندارد. ای علی! تو وصیّ من بر اهل بیتم چه زنده و چه مرده‌ی ایشان و نيز وصى بر زنانم هستى، هر يك را كه تو به همسرى من باقى گذارى، فرداى قيامت مرا ديدار كند و هر يك را که تو طلاق بدهی، من از وى بيزارم و مرا نخواهد ديد و من نيز او را در صحراى محشر نخواهم ديد. تو پس از من، خليفه و جانشين من بر امتم هستى. هرگاه وفاتت رسيد، خلافت را به فرزندم حسن واگذار كن که نیکوکار و متصل به حق است. هرگاه وفاتش رسد، باید خلافت را به پسرم حسین پاک و شهید مقتول بسپارد و هرگاه وفاتش رسد، باید خلافت را به پسرش زین العابدین، ذی الثفنات (دارای پینه‌ها بر اثر سجده‌های فراوان) بسپارد و وقتی وفاتش رسید، خلافت را به پسرش محمد باقر بسپارد و وقتی وفات او رسید، خلافت را به پسرش، جعفر صادق بسپارد و وقتی وفاتش رسید، خلافت را به پسرش موسی کاظم بسپارد و وقتی وفات او رسید، خلافت را به پسرش علی رضا بسپارد و وقتی وفات او رسید، خلافت را به پسرش محمد ثقه تقی بسپارد و چون وفات او رسید، خلافت را به پسرش علی ناصح بسپارد و چون وفاتش رسید، خلافت را به پسرش حسن فاضل بسپارد و چون وفاتش رسید، خلافت را به پسرش محمد که حافظ دین آل محمد(ع) است بسپارد. اینان، دوازده امامند و پس از آنان دوازده مهدی هستند. پس هرگاه وفات مهدی(ع) رسد، باید امر خلافت را به پسرش، اولین مقربین (اولین مهدیین) بسپارد که برای او سه نام است: اسمی مانند اسم من و اسم پدرم عبد الله و احمد و اسم سوم مهدی است که او، اولین مؤمنان است». غیبت طوسی: ص 107 و 108 و سایر منابع موثق و قابل اعتماد.

2- از ابو الحسن امام رضا(ع) روایت شده است که فرمود: «به بلعم بن باعورا، اسم اعظم داده شد. با آن دعا می‌کرد و مستجاب می‌شد؛ اما به سمت فرعون تمایل پیدا کرد. وقتی فرعون به دنبال موسی و یارانش افتاد، فرعون به بلعم گفت: خدا را دعا کن تا موسی و یارانش محبوس شوند تا به آنها برسیم. بلعم بن باعورا خرش را سوار شد تا به دنبال موسی برود. خرش از راه رفتن امتناع ورزید. شروع به شلاق زدنش نمود.
خداوند عزوجل زبان حمار را گشود و او گفت: وای بر تو! چرا مرا می‌زنی؟ می‌خواهی با تو بیایم تا پیامبر خدا و قوم مؤمنان را نفرین کنی؟! او را آن قدر کتک زد تا خر بمُرد. آنگاه اسم اعظم از زبانش گرفته شد. این سخن خداوند متعال است که می‌فرماید:

«فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنْ الْغَاوِينَ * وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ»

(و او از آن علم عاری گشت و شيطان در پی‌اش افتاد و در زمره‌ی گمراهان درآمد * اگر خواسته بوديم به سبب آن علم که به او داده بوديم به آسمانش می‌برديم، ولی او در زمين بماند و از پی هوای خويش رفت. مَثَل او چون مثل آن سگ است که اگر به او حمله کنی زبان از دهان بيرون آرد و اگر رهايش کنی باز هم زبان از دهان بيرون آرد)

و او مصداق همین مثل است». بحار الانوار: ج 13 ص 377.

از سلیمان البان نقل شده است که گفت: ابو جعفر(ع) فرمود: «می‌دانی مَثَل مغیرة بن سعید چیست؟» گفتم: خیر. فرمود: «مَثل او، مَثَل بلعم بن باعورا است؛ کسی که اسم اعظم داشت و خداوند در مورد او می‌فرماید:

«اتَیناهُ آیاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنْ الْغَاوِينَ»

(آیات خود را به او داده بودیم، و او از آن علم عاری گشت و شيطان در پی‌اش افتاد و در زمره‌ی گمراهان درآمد)».

بحار الانوار: ج 13ص 379.

احمد الحسن