Logo

جواب منیر 3 پرسش 239 : از خدای سبحان می‌خواهم که تو را از شرترین شر‌ها که خشم او و آتش است بازدارد و تو را بر بهترین خیر خیرها که رضایت او و بهشت است موفق بدارد. او یاور من است و صالحین را سرپرستی می‌کند...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد.

آقا و مولای من، احمد الحسن! از وقتی دعوت بزرگ شما را متوجه شدم، آن را انکار نکردم و نگفتم که آن را تصدیق نمی‌کنم بلکه گفتم که باید تحقیق نمود. در عمل، بر پَرِ کاهی از علم درخشان شما و بیانات و خطبه‌های شما که خطاب به دین و دین‌داران بود، آگاهی یافتم و موارد حقی که در آنها اموری را به اسم، نام بردید، متوجه شدم. پس ای مولای من، برایم دعا کن تا خدا دلم را به حق بگشاید و دعوتتان را آن گونه که شایسته است، به من بشناساند تا این خیر از من زایل نشود و از نادمین نگردم. شما ای مولای من، می‌دانی که جان‌های ما تیره و بصیرتمان کور است و بر جَدَل کردن عادت کرده است. گناهان بی‌پایان‌مان، ما را از حق باز‌می‌دارد؛ پس به حق پدرانت از خدا بخواه تا مرا از یاران و خادمانت قرار دهد.

اما سوالم مولای من، سوال یکی از برادران است. تفسیر این آیات چیست؟

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«وَلَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَجَاءَهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ * أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبَادَ اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ» (1)

(پيش از آنها قوم فرعون را آزموديم و فرستاده‌ای بزرگوار نزدشان آمد * که بندگان خدا را به من تسليم کنيد که من برای شما فرستاده‌ای امينم).

بنده‌ی گنه‌کار حقیر در پیشگاه خدا

عادل بودن از مغرب

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

والحمدلله رب العالمین.

و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.

از خدای سبحان می‌خواهم که تو را از شرترین شر‌ها که خشم او و آتش است بازدارد و تو را بر بهترین خیر خیرها که رضایت او و بهشت است موفق بدارد. او یاور من است و صالحین را سرپرستی می‌کند.

خدای متعال می‌فرماید:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

«أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبَادَ اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ»

(که بندگان خدا را به من تسليم کنيد که من برای شما فرستاده‌ای امينم)؛

یعنی امر مرا اطاعت کنید زیرا من خلیفه‌ی خدا در زمینش هستم و این همان ندای ابراهیم(ع) است که:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

«وَ أَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ» (2)

(و مردم را به حج فراخوان تا پياده يا سوار بر شتران تکيده از راه‌های دور نزد تو بيايند)؛

یعنی فقط سخن حجت و دعوتش برای مردم کافی است تا فرمانش را بپذیرند و به او ایمان آورند و اطاعتش کنند و احتیاجی به آوردن دلیل نیست زیرا فرض بر این است که اگر بر حق باشد، مردم او را می‌شناسند زیرا آنها پیوندی با خدا دارند و در اتصال با آن خدایی هستند که او را فرستاده است؛ همان خدایی که آنها را آفرید و در این زمین پراکنده ساخت. ولی آنها در حقیقت، این اتصال را از بین برده‌اند و بهره‌ی خویش را تباه نمودند و کورهایی شدند که نه از سوی خدا می‌بینند و نه از او چیزی می‌شنوند؛ مشکل در خود آنها است و آنها خود شایسته‌ی عذاب‌اند زیرا که خلیفه‌ی خدا در زمینش را نشناختند و تشخیص ندادند؛ چرا که وسیله‌ی تشخیص دادن، در وجود خود آنها قرار دارد که همان، پرسیدن از خدا و شنیدن از او سبحان و متعال است. خدا به آنان این قدرت را داده است ولی آنها، آن را تباه کردند و با این حال در بیشتر رسالت‌ها، رحمت خداوند، غالب است. خدا نشانه‌ها و حجت‌ها و دلایل را با رسولان می‌فرستد تا آنها را به مردمی که فطرت خویش را که خدا برای شناخت حق به آنها بخشیده است، آلوده و گم کردند، بشناسانند.

بنابراین پیش‌فرض این است که مردم، به صِرف این که حجت خدا اعلام می‌کند، با علم و معرفت او را اجابت کنند:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

«وَ أَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ»

(و مردم را به حج فراخوان تا نزد تو بيايند)

پس به محض این که فرمان می‌دهی، به سوی تو می‌آیند. فرض بر آن است که آنها تو را می‌شناسند و به سوی تو می‌آیند و خدای سبحان به او(ع)(ابراهیم) فرمان نداد که در ابتدای کار، فقط دلیل بیاورد.

«أذّن» یعنی صدا بزن و به دعوت بخوان. انسان‌هایی هستند که فطرتشان را آلوده نساختند، از خدا می‌شنوند و از خدا درخواست می‌کنند و آنها به محض آمدن ندا، اجابت می‌کنند و اینان، حجت بر بقیه‌ی مردم‌اند. اینها مانند بقیه‌ی مردم‌اند، فقط فطرت خویش را نیالودند و دانستند که فرستاده، حقی از طرف خدا است؛ پس همین که ندا سر دهد (اذّن) به سوی او می‌آیند (یاتوک).

در حقیقت انسان‌ها، همه به سوی او آمدند همان گونه که خدای متعال خبر داده است، اما بقیه‌ی خلق، خدا می‌داند که درواقع چه هستند؛ ولی تاکید می‌کنم که آنها انسان نیستند، اگرچه به این نام خوانده می‌شوند.

منابع:

1- دخان: 17 و 18.

2- حج: 27.

احمد الحسن