Logo

جواب منیر 1 پرسش 40: اصحاب قائم(ع) با چیز دیگری مورد آزمایش قرار مىگیرند که یک رودخانۀ مادی نیست...

سلام عليكم و رحمـﺔ الله و بركاته

از اینكه به سؤال قبلی‌ام پاسخ دادید، بسیارمتشكرم.... پرسش‌های دیگری نیز دارم. بسیار ممنون می‌شوم كه اگر به اینها نیز پاسخ دهید.

1- رودی كه یاران قائم(ع) با آن آزموده می‌شوند چیست؟ آیا یک رود مادی معلوم است یا چیز رمزگونۀ دیگری كه با رودخانه به آن اشاره می‌شود؟

2- مقصود از آنچه در این حدیث از معصوم(ع) وارد شده است، چیست؟ «و در آن شبیه خورشید پرستان و ماه‌پرستان داخل مى‌شوند».

3- از علامت‌های ظهور این است كه دو بيانیه براى برائت از علی(ع) در كوفه و بصره خوانده مى‌شود. آیا این خوانده شدن، علنی است و با موافقت اهل بصره و كوفه انجام می‌شود یا چیزی دیگری می‌باشد؟

از شما بسیار سپاس‌گزار و ممنونم.

فهمی صالح

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

والحمدلله رب العالمین،

جواب سؤال 1:اصحاب قائم(ع) با چیز دیگری مورد آزمایش قرار مىگیرند که یک رودخانۀ مادی نیست.

از امام صادق(ع) روایت شده است كه فرمود:«یاران طالوت با رودی مورد آزمایش قرار گرفتند که خداوند در موردش می‌فرماید:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

«إِنَّ اللهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَر»(1)

(خداوند شما را به جوی آبی می‌آزمايد)

و اصحاب قائم(ع) نیز به چیزی مانند این رود مورد آزمایش قرار می‌گیرند».(2)

او، همان دروازۀ آل محمّد(ع) همان‌طور كه در روایت از امام صادق(ع) نقل شده است، می‌باشد: «ركن یمانی دروازۀ ماست كه از آن وارد بهشت می‌شوند و در آن رودی از بهشت وجود دارد كه اعمال بندگان در آن انداخته می‌شود»(3) و امام مهدی(ع) چهار رکن دارد: خضر(ع) ، ایلیا(ع) (الیاس)، عیسی(ع) و یمانی.

یمانی، همان سنگی است كه در ركن یمانی در كعبه وجود دارد و به حجر‌الاسود معروف است (همان‌طور كه از ائمه(ع) روایت شده كه او ملکی است كه كتاب عهد و میثاق را بلعيده است)(5) و یمانی، كتاب عهد و پیمانی است كه از بنی آدم و انبیا و فرستادگان گرفته شده است، و یمانی همان مهدی اوّل ذکر شده در وصیت رسول خدا(ص) می‌باشد و یمانی همان رودی است كه اصحاب قائم(ع) با آن آزموده می‌شوند، ولی این مرتبه هرکس که از آن بنوشد از من است و هرکس‌ كه از آن ننوشد، از من نخواهد بود؛ همان بيست و هفت حرف علم است که بین مردم منتشر می‌شود و پیشتر منتشر نشده و به آنها اجازۀ ورود به این علم داده نشده بود.

جواب سؤال 2:افرادى كه عقيدۀ فاسد يا نيمه‌فاسد داشتند؛ قبل از اينكه به حق هدايت شوند.

جواب سؤال 3:در اينجا منظور از علی، علی بن ابی طالب(ع) نيست؛ چرا که او در بین عموم مسلمان چه شیعه و چه سنی شخصیتی مقدس به شمار می‌آید و طبق آنچه شیعه و سنی از رسول خدا(ص) نقل كرده‌اند، دوست داشتن وی، ایمان و دشمنی با وی، كفر و نفاق محسوب می‌گردد.(3)

آن علی كه مردم از او برائت خواهند جست شخصی است كه بیانگر و تمثیلی از شخصيت علی ابن ابی طالب(ع) در زمان ظهور امام مهدی(ع) مى‌باشد؛ به ویژه هنگامی‌كه علایم ظهور مهدی(ع) آشكار می‌شود.

منابع:

1- بقره: 249.

2- غیبت نعمانی: ص 316.

3- جامع السعادت: ج 3 ص 314.

4- از بكير بن اعين روایت شده است که مى‌گويد: از حضرت اباعبداللَّه (ع) پرسيدم: براى چه خداوند حجر را در ركنى كه فعلاً در آن است قرار داد نه در اركان ديگر؟ و براى چه بوسيده مى‌شود؟ و براى چه از بهشت خارج شد؟ و براى چه ميثاق و عهد بندگان در آن قرار داده شده است نه در جای دیگر؟ فدايت شوم از علت این موارد مرا با خبر كنيد كه سرگردان و متحیّر مى‌باشم؟ بکیر می‌گوید: امام(ع) فرمودند: «از مسألۀ بسيار مشكل و سختى پرسيدی و پى‌گيرى نمودى. پس بدان و دلت را فارغ بدار و گوش فراده تا ان‌شاء‌اللَّه تو را باخبر سازم. خداوند تبارك و تعالى حجر‌الأسود را كه گوهری بود از بهشت بيرون آورد و نزد حضرت آدم (ع) قرار داد و در آن ركن قرار داده شد زيرا ميثاق و پيمان خلایق در آن بود. به این صورت که: زمانى‌كه ذریۀ بنى آدم را از صلب آن‌ها خارج نمود، خداوند در همین مكان از آن‌ها عهد و پیمان را اخذ نمود و در این مکان ايشان را رؤيت كرد و نيز از همین مكان پرنده بر حضرت قائم(ع) فرود می‌آید و اولین نفری که با قائم بیعت می‌کند آن پرنده است که به خدا سوگند، همان جبرئیل(ع) می‌باشد.

به همین مقام قائم(ع) تکیه می‌دهد در حالی‌که او دلیل و حجّتی است برای قائم و شاهدی است برای کسی‌که عهدش را در آن مکان وفا می‌کند و شاهدی است بر کسی‌که در آن مکان عهد و میثاقی که خداوند عزّوجلّ از بندگان گرفته است را ادا می‌نماید. اما بوسيدن و لمس کردنش به جهت تجدید عهد و میثاق است؛ تجدید پیمانی به جهت بازگردانیدنش به او، پیمانی که خداوند در عالم ذرّ از آنها گرفته است.

بنابراین در هر سال نزد حجر می‌آیند و آن عهد و پیمانی که از ایشان گرفته شده است را به او بازمی‌گردانند؛ آیا توجّه نمى‌كنى كه وقتى به حجر می‌رسی مى‌گویى: امانتم را ادا كردم و ميثاقم را تجديد نمودم تا برايم شهادت دهى كه به عهدم وفا نمودم؟ به خدا سوگند غير از شيعيان ما احدى آن عهد را ادا نمى‌كند و غير از ايشان هيچ‌كس آن عهد و ميثاق را نگه نداشته است. هرگاه شیعیان نزدش مى‌آيند ايشان را می‌شناسد و تصديقشان مى‌كند و ديگران كه به حضورش مى‌رسند انكارشان كرده، تكذيبشان مى‌نمايد؛ به این جهت كه غير از شما شيعيان كسى آن امانت و عهد را حفظ و نگه‌دارى نكرده است و به خدا سوگند که به نفع شما و عليه و به ضرر ديگران شهادت مى‌دهد؛ يعنى شهادت مى‌دهد كه شما به عهد وفا كرديد و غيرشما آن را نقض و انكار كردند و به آن كفر ورزيدند در حالی‌که شهادت حجر در روز قيامت حجّت بالغۀ خداوند بر آنان است. در روز قيامت حجر مى‌آيد در حالى‌كه زبانى گويا و دو چشم دارد و اين هيأت حجر همان صورت اوّلین او است كه تمام خلایق او را با آن صورت می‌شناسند و انكارش نمى‌كنند. برای هر كسى‌که به آن وفا نماید و عهد و میثاقی که نزد او است را با حفظ کردنش و ادای امانت به جا آورد، شهادت می‌دهد و علیه هر كسى که آن را انکار نماید و عناد ورزد و با کفر و انکار، میثاق را فراموش نماید، شهادت می‌دهد.

اما علّت این که خداوند آن را از بهشت خارج نمود، آيا مى‌دانى اصل حجر الأسود چيست؟ بكير مى‌گويد: عرضه داشتم: خير. حضرت(ع) فرمودند: حجر، مَلَکی عظيم‌الشأن و از بزرگان ملائكه بود و وقتى خداوند از ملائکه ميثاق را اخذ نمود آن ملک اولين نفرى از ملائکه بود كه به آن ایمان آورد و اقرار نمود. بنابراین خداوند او را بر جميع مخلوقاتش امين قرار داد و ميثاق خلایق را در او به رسم امانت قرار داد و از تمام مخلوقات اقرار گرفت كه در هر سال نزد او ميثاق و عهدى كه خداوند عزّوجلّ از آن‌ها گرفته است را تجديد نمايند. سپس خداوند او را همنشین آدم (ع) در بهشت قرار داد تا وى را متذكّر ميثاق مزبور نماید و نيز هر سال آدم (ع) نزد او به عهد و پيمان گرفته شده اقرار كند و آن را به اين وسيله تجديد نمايد. وقتى آدم (ع) عصيان نمود و از بهشت بيرون شد خداوند متعال آن عهد و پیمانی را که از او گرفته بود و همچنین برای فرزندانش بر محمد(ص) و وصیش(ع) گرفته بود از یادش برد و او را سرگردان و حیران نمود. هنگامى‌كه خداوند توبۀ آدم(ع) را پذیرفت، آن ملک را به صورت مروارید سفیدی از بهشت به سوی آدم(ع) پرتاب نمود در حالی‌که او در سرزمین هند بود. هنگامی‌که نگاه آدم(ع) به او افتاد، با او انس گرفت ولی بیش از اینکه گوهری گران‌قدر است، شناختی نسبت به آن نداشت. خداوند عزّوجلّ آن سنگ را به نطق آورد و گفت: اى آدم آيا مرا مى شناسى؟ گفت: خير! سنگ گفت: البته که مرا مى‌شناسى منتهى شيطان بر تو غالب شد و پروردگارت را از يادت برد.

سپس به همان صورتى كه در بهشت با آدم بود درآمد و به او گفت: كجا رفت آن عهد و ميثاق؟ آدم به سوی او پريد و ميثاق به يادش آمد و گريست و براى سنگ خضوع و خشوع نمود و آن را بوسيد و اقرار به عهد و ميثاق را نزد او تجديد كرد. سپس خداوند او را به گوهری سفيد و شفاف و نورانى و درخشنده تبديل فرمود. آدم(ع) با عزت و احترام آن را بر دوش خود گرفت و حمل نمود و هرگاه خسته مى‌شد جبرئیل(ع) آن را از آدم مى‌گرفت و با خود حمل مى‌كرد و به همين منوال مى‌رفتند تا به مكّه رسیدند. آدم(ع) در مکه پیوسته با آن مأنوس بود و روز و شب ميثاق و عهد را با اقرار برای او، تجديد مى‌نمود.

سپس خداوند عزّوجلّ وقتى كعبه را بنا نمود، سنگ را در آن مکان قرار داد چرا که وقتی خداوند تبارک و تعالی از فرزندان آدم عهد و میثاق گرفت، در آن مکان اخذ نمود و در آن مکان آن مَلَک میثاق را در خود فرو برد؛ به همين علت خداوند حجر را در آن ركن قرار داد. سپس خداوند آدم را از جاى بيت به طرف صفا و حوّا را به جانب مروه راند و سنگ را در آن ركن قرار داد. وقتى آدم از صفا چشمش به حجر افتاد كه در ركن نصب شده بود، اللَّه اكبر و لا اله اّلا اللَّه گفت و خدا را تمجيد و تعظيم نمود به همین علت سنّت است كه در هنگام روبه‌رو شدن با ركنى كه حجر در آن است، از صفا تكبير بگويند. خداوند عهد و ميثاق را در او به ودیعه نهاد نه در هیچ ملک دیگری؛ چرا که وقتی خداوند عزّوجلّ بر ربوبیت خودش و بر پیامبری حضرت محمد(ص) و بر وصایت امیرالمؤمنین(ع) پیمان گرفت، پشت ملائکه لرزید در حالی‌که آن مَلَک اولين كسى بود که به اقرار شتاب نمود و در بین ایشان، دوست‌دارتر از او نسبت به محمد و آل محمد(ص) وجود نداشت. از این‌رو خداوند او را از بین ایشان اختیار فرمود و میثاق را در او قرار داد. او روز قیامت می‌آید در حالی‌که زبانی گویا و چشم بینا دارد و برای هر کسی‌که در آن مکان عهد خود را وفا کند و میثاقش را حفظ نماید، شهادت خواهد داد».

کافی: ج 4 ص 184؛ علل الشرایع: ج 2 ص 429 تا 431، و برای کسب اطلاعات بیشتر به آنچه سید احمد الحسن(ع) در انتهای کتاب تفسیر سورۀ توحید صفحۀ 142 به نگارش درآورده است، رجوع نمایید.

5- قندوزی از علی بن حسین(ع) از پدرش(ع) از جدش امیر المومنین(ع) روایت می‌کند که رسول خدا(ص) فرمود: «خداوند اطاعت از من را بر شما واجب گردانیده و نافرمانی از من را نهی فرموده است و پس از من، اطاعت از علی را بر شما واجب و نافرمانی از وی را نهی نموده است. او، وصی و وارث من است. او از من است و من از اویم؛ دوستی با او، ایمان و دشمنی با وی، کفر محسوب می‌شود. دوست‌دار او، دوست‌دار من و دشمن او، دشمن من است. او مولای کسی است که من مولای اویم و من مولای تمام مردان و زنان مسلمان هستم و من و او، پدران این امّت می‌باشیم». ینابیع المودة لذوی القربی: ج 1 ص 369.

احمد الحسن