Logo

جواب منیر 5 پرسش 492: رؤیای سید خمینی در حالی که به حضرت زهرا استغاثه می‌کرد.

من پیاده بودم با دوست قدیمی سنی‌ام. به مکانی وارد شدیم. دیدم امام خمینی روی تپه‌ای از گوشت گاو ایستاده است و آن را به شدت می‌کوبد و گریه می‌کند و به درگاه حضرت زهرا استغاثه و زاری می‌کند و روی گوشت، سبوس گندم می‌پاشد. روبه‌روی امام نشستم و شروع به انجام دادن همان کاری که او می‌کرد، نمودم؛ گوشت را کوبیدم و سبوس پاشیدم و گریه کردم و به درگاه حضرت زهرا استغاثه نمودم. به دوستم اشاره کردم بالا بیاید، پیشِ من. امام خمینی گلوله‌ای از گوشت را به من داد و به من گفت: اگر این گوشت فاسد شود، او امام نیست و این گوشت هرگز فاسد نخواهد شد. من با تعجب گوشت را گرفتم و رفتم بین مردم شهر و به آنها می‌گفتم: سید احمد، امام است و شروع به تحدّی با آنها نمودم که این گوشت هرگز فاسد نخواهد شد. سپس به من گفت: در سید احمد چیزی هست که در هیچ کجای عالم پیدا نمی‌شود؛ که من فراموشش نمودم.

عاملی - آلمان

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.

خداوند شما را بر هر خیری موفّق گرداند و از خداوند مسألت دارم که رؤیای شما را حق قرار دهد و به فضل خداوند بر شما و بر مردم، تحقّق یافتنش را ببینی و اینکه خداوند مردم را به حق هدایت کند و حق را به آنها بشناساند و به فضلی که بر آنها دارد آنها را پیرو حق قرار دهد.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

صفر 1431 هـ.ق

احمد الحسن