Logo

جواب منیر 5 پرسش 510: سؤال در مورد متعه (ازدواج موقت).

سخن شما به طور کامل نادرست و برای ما ثابت نشده است. ما می‌دانیم که پیامبر(ص) متعه را در خیبر تحریم نمود و این را هم می‌دانیم و همه‌ی ما یقین داریم که ائمه که سلام خداوند بر ایشان باد، متعه را حرام می‌دانند و به شما می‌گویم: عار و ننگ بر شما! از خدا حیا کنید، این چه افترایی است که به صحابه (ابوبکر و عمر) نسبت می‌دهید که در دین بدعت گذاشتند و سنت را تباه کردند؛ کلامی که عقل آن را نمی‌پذیرد، و خود دلیلی بر حقد و کینه‌ی شما نسبت به آنها است. از خداوند برای شما سلامت و هدایت مسئلت داریم.

ولی من از شما می‌پرسم: اگر زنی مثلاً به مدت یک ماه، با بیش از یک نفر ازدواج متعه کند و باردار شود، فرزند به چه کسی منتسب می‌شود؟

پاسخ پیشین هیات علمی

الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماَ.

ازدواج متعه (ازدواج موقت) با توجه به نص کتاب و سنت، ازدواجی شرعی است و این در منابع مسلمانان چه سنی و چه شیعه ثابت شده است و کسی آن را انکار نمی‌کند مگر فرد ستیزه‌جو. اما تحریم ازدواج متعه نه از سوی خدای سبحان بوده است و نه از سوی پیامبرش(ص)، و پیامبر در حالی از این عالم رحلت کرد که این تشریع پابرجا بود. ابوبکر آمد و این تشریع پابرجا بود و در مورد آن کلمه‌ای سخن نگفت، و هنگامی که عمر آمد متعه‌ی حج و متعه نسا را حرام اعلام کرد؛ آیا عمر خلل و نقصی در دین حضرت محمد(ص) یافت و آن را برطرف نمود؟؟

اگر بگویی «آری»، قرآن با گفتارش که می‌فرماید

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ....»(1)

(امروز دین شما را برایتان به کمال رسانیدم....)

شما را تکذیب می‌کند، و اگر بگویی «خیر»، به آن معنا است که عمر در دین بدعتی نهاد و هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی سرانجامش در آتش. این مبحث برای شما ثابت شده است. اینکه آیا ائمه(ع) متعه می‌کرده‌اند یا نه و اسامی فرزندان آنها از متعه چه بوده است، سؤالی است که بر سفاهت سؤال کننده دلالت دارد؛ ازدواج ائمه(ع) از مسایل شخصی آنها است و آیا از ادب به دور نیست که از مسایل شخصی ایشان سؤال کنیم؟!

اینکه ازدواجی شرعی باشد، با نص کتاب و سنت شرعی می‌شود، و اینکه عمر آن را تحریم کرده است، بدعتی از بدعت‌های عمر که به شماره درنمی‌آید، می‌باشد. او نخستین کسی است که صف‌های نمازگزاران مسلمان را با شلاق به هم چسبانید و او اولین کسی است اقدام به آتش زدن خانه‌ی پیامبر(ص) در حالی که خاندانش در آن بودند، نمود، او و دوستش ابوبکر اولین کسانی هستند که سوزاندن سنت پاک نبوی را بدعت نهادند چرا که ابوبکر طبق آنچه دخترش عایشه نقل کرده است، نزدیک به پانصد حدیث از احادیث پیامبر(ص) را با ادعای شک در آنها سوزاند و این موضوعی است عجیب و غریب. چطور کسی که شما ادعا می‌کنید نزدیک‌ترین مردم به پیامبر(ص) بوده است، در احادیث آن حضرت شک کرده است؟

و اما عمر از یارش پیشی گرفت و هر آنچه از پیامبر خدا(ص) روایت شده بود را جمع کرد و آن را به تپه‌ای از برگه‌ها تبدیل نمود و سوزانید و اعلام کرد هر کس بگوید قال رسول الله(ص) او را مجازت می‌کند. بدعت‌های عمر به حدی است که شمارندگان از شمارش آنها ناتوانند. بر شما است که به صحاح و منابع خودتان مراجعه کنی تا با چشمان خودت درستی آنچه می‌گوییم را ببینی؛ اگر طالب حق می‌باشی و نه جزو کسانی که سرگرمی‌های جاهلیت در درگیری و کینه‌ورزی و ستیزه‌گری فریبشان داده است.

از خداوند سبحان برای همگان هدایت را مسئلت داریم. و الحمد لله وحده وحده وحده.

هیأت علمی انصار امام مهدی (خداوند در زمین تمکینش دهد)

استاد دکتر زکی انصاری، جمادی الاخر 1431 هـ .ق

فرستنده: ریماس خطیب - یمن

ریماس خطیب - یمن

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.

تقوای الهی پیشه کن و آنچه را که نمی‌دانی به پیامبر نسبت نده. به کتاب‌های خودتان مراجعه کن و قبل از آنکه سخن بگویی مطمئن شو. این احادیث را که از صحیح‌ترین کتاب‌های شما ـ‌به زعم خودتان‌ـ است را برگیر تا حقیقت را بشناسی:

در بخاری آمده است: از عمران بن حصین روایت شده است: «آیه‌ی متعه در کتاب خدا نازل شد و ما همراه با رسول خدا(ص) به آن عمل می‌کردیم و چیزی برای حرام کردنش در قرآن نازل نشد و ایشان(ص) تا زمانی که درگذشت، از آن نهی ننمود. مردی هرچه مد نظرش بود را بر زبان راند. محمد گفت (یعنی بخاری): گفته می‌شود عمر(رض)»(2) .

این چیزی است که در بخاری آمده است؛ کتابی که به اجماع علمای اهل سنت، صحیح‌ترین کتاب بعد از قرآن می‌باشد، که با متنی صریح که جای هیچ تأویلی را باقی نمی‌گذارد، مباح بودن متعه و ادامه‌ی این مباح بودن تا روز قیامت را بیان می‌کند و همان طور که مشخص است این حدیث بیان می‌کند که چیزی در قرآن مبنی بر حرام شدن آن

نازل نشد و همچنین عدم نهی کردن پیامبر(ص) تا زمانی که به ملأ اعلی پیوست را نیز به صراحت بیان می‌کند و همچنین به صراحت می‌گوید، کسی که آن را حرام کرد، خلیفه عمر بن خطاب بود.

امام حدیث از نظر اهل سنت، امام مسلم، در صحیحش در باب عقد متعه روایت می‌کند: از اسماعیل، از قیس روایت شده است که گفت: «شنیدم عبد الله می‌گوید: ما همراه رسول خدا(ص) نبرد می‌کردیم و زنان ما با ما نبودند. گفتیم: آیا ما خودمان را أخته نكنیم؟ حضرت هم ما را از اخته کردن نهی كرد و به ما اجازه‌ی متعه كردن زنان را با قرار دادن لباسی به عنوان مهریه، صادر فرمود. سپس ابن مسعود این آیه را خواند:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللهُ لَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»(3)

(ای کسانی که ايمان آورده‌ايد، چيزهای پاکيزه‌ ای را که خدا بر شما حلال کرده است حرام مکنيد و از حد درمگذريد که خدا تجاوز کنندگان از حد را دوست ندارد)».

در روایت بعدی از صحیح مسلم آمده است: از ابو نضره روایت شده است که گفت: «نزد جابر بن عبد الله بودم. پیشامدی رخ داد. گفت: ابن عباس و ابن زبیر در دو متعه اختلاف کردند. جابر گفت: ما آن دو را با رسول خدا(ص) انجام می‌دادیم، سپس عمر ما را از آنها نهی کرد و به آنها عمل نکردیم»(4) .

همچنین مسلم بیان می‌کند: «.... ابن عباس متعه را حلال مى‌دانست و ابن زبير از آن نهى مى‌كرد. نزد جابر بن عبداللّه رفتم و مساله را جويا شدم. جابر گفت: جريان حديث به دست من است. ما در عهدرسول خدا(ص) متعه مى‌كرديم. اما چون وقت خلافت عمر فرارسيد، عمر گفت: خداوند آنچه را خواست بر رسولش حلال كرد و قرآن نيز جاى خود را دارد. حج و عمره را آن گونه كه خدا دستور داده است انجام دهيد و ازدواج با اين زنان را قطعى كنيد. اگر مردى را نزد من بياورند كه زنى را ازدواج موقت كرده باشد، او را سنگسار مى‌كنم»(5) .

اما در خصوص منع کردن عمر و ابوبکر از نوشتن سنت (نبوی) و سوزانیدنشان، احادیث زیر را از کتاب‌هایتان ارایه می‌نمایم:

عمر بن خطاب به ابو هریره گفت: «یا حدیث گفتن از رسول خدا را ترک می‌گویی یا تو را به سرزمین دوس (سرزمینی خشک و بی آب و علف) تبعید می‌کنم»(6) .

همچنین او گفته است: «یا حدیث گفتن از رسول خدا را ترک می‌گویی یا تو را به سرزمین فیح یعنی سرزمین قوم و قبیله‌ات تبعید می‌کنم»(7) .

یحیی بن جعده می‌گوید: «عمر بن خطاب اراده نمود که سنت را جمع نماید، سپس تصمیمش عوض شد که سنت را ننویسد، پس برای شهرها بخشنامه نمود کسی که چیزی از سنت نزدش است، آن را محو نماید»(8) .

قاسم بن محمد بن ابوبکر می‌گوید: «به عمر بن خطاب گفته شد که در دست مردم کتاب‌هایی است. از این موضوع ناراحت شد و گفت: ای مردم خبر به من رسیده کتاب‌هایی در میان شما پیدا شده است؛ محبوب‌ترین آن‌ها نزد خداوند آن کتابی است که از همه مستقیم‌تر و استوارتر باشد. کسی حق ندارد آن‌ها را نزد خود نگهدارد، باید آن‌ها را برای من بیاورد. مردم گمان کردند عمر می‌خواهد در آن‌ها نظر کند، چنانچه در آن‌ها اختلافی باشد آن را برطرف نماید. مردم کتاب‌هایشان را نزد عمر بردند و او همه‌ی آن‌ها را در آتش سوزانید. سپس گفت: خواسته‌ای همانند خواسته‌ی اهل کتاب»(9) و در بعضی روایت‌ها: «انحرافی همانند انحراف اهل کتاب»(10) .

عایشه‌ی دختر خلیفه وضعیتش را این گونه توصیف می‌کند: «.... پدرم احاديثی از رسول خدا(ص) را جمع کرده که به پانصد حديث رسيده بود تا اين که شبی در بستر خود به فکر فرو رفته بود و خوابش نمی‌برد. عايشه می‌گويد: من که از اين موضوع ناراحت شده بودم گفتم: آيا موضوعی باعث ناراحتی شما شده است؟ صبحگاهان پدرم مرا صدا زد و گفت: دخترکم! بشتاب و احاديثی را که را نزدت گذارده‌ام بياور. من هم آوردم و او هم آتشی طلب کرد و آنها را آتش زد. گفتم: چرا آنها را سوزانیدی؟ گفت: ترسیدم که بمیرم و این احادیث در نزد من باشد در حالی که در میان این احادیث احادیثی از شخصی که مورد اطمینان و وثاقت من بوده است، می‌باشد و من می‌ترسم آنگونه که بوده است برایم نقل ننموده باشد و من نیز ناقل این روایات باشم»(11) پایان متن.

و ذهبی می‌گوید: «ابوبکر احادیث پیامبر(ص) را در کتاب جمع نمود که تعدادشان به پانصد عدد می‌رسید. سپس آتشی طلبید و سوزانیدشان»(12) .

قاسم بن محمد احد امام زیدیه از حاکم با سندش از عایشه روایت می‌کند که گفت: «پدرم بالغ بر پانصد حدیث از رسول خدا را جمع‌آوری نمود. شب هنگام با ناراحتی و اضطراب به خواب رفت. صبح‌هنگام گفت: دخترکم، احادیثی که نزد تو دارم را بیاور. آنها را آوردم. آتشی طلبید و آنها را سوزانید»(13) .

اما پرسش شما: اگر زنی در یک ماه با بیش از یک شخص متعه کند و باردار شود، فرزند به چه کسی منسوب خواهد شد؟

پاسخش این است: شما اگر حقیقت ازدواج متعه و شروط آن را می‌دانستی، چنین سؤالی را مطرح نمی‌کردی. از جمله شروط ازدواج متعه این است که اگر مدت زن پس از دخول منقضی شود، عده‌ی او دو حیض است و اگر حیض نشود و یائسه نباشد، چهل و پنج روز. مدت عدّه در صورت فوت شدن حتی اگر دخولی صورت نگرفته باشد، اگر نازا باشد چهار ماه و ده روز و اگر حامل باشد بیشتر خواهد بود.

هیأت علمی انصار امام مهدی (خداوند در زمین تمکینش دهد)

20 رجب 1431

منابع:

1- مائده: 3.

2- صحیح بخاری: باب «و انفقوا فی سبیل الله و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه» از کتاب تفسیر از جزء سوم، صفحه‌ی 71.

3- مائده: 87.

4- صحیح مسلم: ج 4 باب إهلال نبی(ص) و هدیه.

5- صحیح مسلم: ج 4 باب حجت نبی(ص).

6- محدث الفاضل: ص 554 شماره 746 ؛ البدایة و النهایة - این کثیر: ج 8 ص 160 ؛ تدوین سنت شریف: ص 431.

7- اخبار مدینه منوره - ابن شیبه: ج 3 ص 800.

8- کنز العمال: ج 10 باب در آداب علما - فصل در روایت حدیث، شماره‌ی 29476.

9- تقیید علم: ص 52.

10- طبقات کبری - ابن سعد: ج 1 ص 140 چاپ لیدن.

11- تذکرة الحفاظ: ج 1 ص 5 ؛ کنز العمال: ج 10 ص 285 ؛ تدوین القرآن: ص 370.

12- تذکرة الحفاظ - ذهبی: ج 1 ص 5 ؛ علوم حدیث: ص 39.

13- اعتصام به حبل الله متین: ج 1 ص 30 ؛ تدوین سنت شریف: ص 264 ؛ تذکرة الحفاظ: ج 1 ص 5 ؛ کنز العمال: ج 1 ص 285.

استاد ابومحمد انصاری